مدتی است این شبههی دیرینه در فضاهای مجازی و شبکههای اجتماعی به گونههای متفاوتی عرضه میگردد که: دین اسلام دینی عربی است و محل بقایش همچون مکان حدوث آن باید همان سرزمین باشد نه ایرانِ فارسی و دیگر بلاد.
در پاسخ به این شبههی بسیار سطحی اما مخرّب چند نکته عرض میشود. امید آنکه حق جویان طریق حقیقت را کار افتد:
- ذات و ماهیتِ حقیقت ریشه در تکوین و خارج و واقعیت دارد و ابتداءً و قبل از اینکه گویندهای باشد، از آرایههای زبانی عاری بوده و فاقد صورت کتبی و لفظی است.
- حقیقت گاهی توسط انسانِ مستعدّ از طریق ابزارهای کشف حقیقت، کشف شده و برای او معلوم میگردد. ولی به جهت محدودیتِ ابزار فهم و درک انسان، او گاهی قادر به کشف و فهم یک حقیقت نیست و این محدودیت را عقل؛ که یکی از ابزارهای فهم و درک است، به روشنی درک میکند.
- راه ساده و عامیانهی معرفی و شناساندنِ یک حقیقت به دیگران، سخن گفتن و کتابت در مورد آن حقیقت است. بنابراین، اینکه زبانِ معرّفِ حقیقت، چه زبانی باشد، نقشی در صادق یا کاذب بودن آن ندارد، بلکه ملاکِ صدقِ مطلبِ بیان شده فقط مطابقتِ آن با واقع و خارج (نفس الامر) است. این نکته در تمام علوم جاری و ساری بوده و استثنائی ندارد؛ چنانکه اگر مطلبی در علوم تجربی به اثبات برسد، کسی آن کشف و نظریه را بخاطر زبان و ملیّتِ کاشف آن، ردّ نمیکند.
- بنابراین تسلیم در برابر حقیقت و عدم انکار آن، خود یک حقیقت فطری بوده و هر انسانِ منصفی که عناد و لجاجت را روش خود قرار نداده باشد، خود را ملزم به پذیرش و پیروی از حقیقت میداند.
- دین مجموعی از اعتقادات و احکام و دستوراتِ اخلاقی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر است، و ریشه در تکوین و واقع دارد یعنی؛ اعتقادات بیان یک واقعیت و حقیقتی در عالم خارج است که اعتقاد به آن مایه رشد و تکامل بوده و یا انکار آن موجب خسران است. و احکام و دستورات اخلاقی نیز ریشه در مفاسد و مصالح واقعی دارد که منشأ جعل آن فرامین و دستورات گردیده است. مثلاً از آنجایی که قصاص مایهی بازدارندگی جرم و فساد در جامعه است، شارع آن را جعل کرده است. و یا از آنجا که حسد باعث تیرگی دل و از بین بردن صفای جان بوده و موجب جنگ و نزاع است، شارع آن را حرام دانسته است و یا برخی از مراتب آن را قبیح و ناپسند معرفی کرده است.
- اسلام که دینی جهانی و مربوط به تمام افراد و اعصار میباشد، برای رساندن پیامش از روش گفتار و کتابت استفاده کرده است.
- کشف و فهمِ درستی و صدق یک ادعا را باید از طریقی که انسان با آن به واقع میرسد و حقیقت برای او کشف میشود، طی کرد. از آنجا که ادعایِ نبوت و ارتباطِ با عالم غیب، از طرق مختلف (از جمله آوردن معجزه) به اثبات میرسد و پیامبر اسلام نیز ضمن اینکه اوصاف و نشانههای او توسط انبیاء گذشته بیان شده بود و ایشان نیز معجزات فراوانی برای صدق ادعای خود آوردند، در نبوت و رسالت نبیّ مکرم اسلام شکی باقی نمیماند.[1]
- نپذیرفتن دعوت مدعیِ صادقِ نبوت، که انسان را دعوت به سعادت دنیوی و اخروی میکند، موجب خسران دنیوی و اخروی بوده و قیاس آن با خبرِ عادیِ روزمره، غیر منطقی و نادرست است.
- بعد از آنکه ما با عقل و خرد، به راستی و صدق آورندهی آن (پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله) پی بردیم، به حکم وجدان و فطرت، مُلزَم به پیروی از او بوده و عربی بودنِ زبانِ آن، مانع پذیرش ما نخواهد بود. و الاّ هم در دادگاه عدل الهی و هم نزدِ دادگاه وجدان خود، محکوم و شرمسار خواهیم بود و عذرمان مورد پذیرش هیچ یک از این دو محکمهی عادله نخواهد بود.
نتیجه اینکه، حقایق مطرح از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، بیانِ یک حقیقت و واقعیت بوده که بی اعتنایی و یا انکار آن، موجب خسران خواهد بود. و اینکه این حقایق در چه فرهنگ و ملیّتی حادث شده و توسط چه زبانی به ما رسیده، تفاوتی را در نتیجه ایجاد نمیکند. قُل ... أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ.[2] بگو ای پیامبر... این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها (تا انقراض نسل بشر) مىرسد، بیم دهم.
والسلام علی من اتّبع الهدی.