معارف دینی

آشنایی با معارف ناب اهل بیت

معارف دینی

آشنایی با معارف ناب اهل بیت

معارف دینی
آخرین نظرات
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۸، ۰۱:۰۲ - سید محمد حسن علوی
    خوب
نویسندگان

از موضاعات جنجالی و بحث برانگیز در مورد مقامات اهل بیت، بحث ولایت تکوینی آن ذوات مقدس است که مورد انکار و اثبات بزرگان و باحثان در علوم عقلی واقع شده است. ما در ابتدا به بیان معنای لغوی و اصطلاحی ای عنوان پرداخته و بعد وارد بحث از آن می‌شویم.

ولایت، تکوین، تشریع

«ولایت» مصدر و از ماده«ولی-یلی»است. ولایت»نوعی قرب بین دو چیز یا بیشتر است که‌ چیزی میان آنها فاصله نشود. صاحب مقاییس اللغة در معنای این‌ کلمه می‌گوید:مادهء«و ل ی»اصل صحیحی است که دلالت بر«قرب»می‌کند.

زمخشری نیز در اساس البلاغة، «ولی»را به همین معنی دانسته،می‌گوید:«ولیه‌ ولیا:دنا منه.» علامه طباطبایی(ره)می‌فرمایند:«این واژه ابتدا برای قرب و نزدیکی زمانی و مکانی اجسام به کار رفته و سپس به تدریج در خصوص امور اعتباری و معنوی‌ استعمال گردیده است.»

بنابراین ولایت که به معنای قرب و نزدیکی است که موجب می‌شود دارنده‌ی آن قدرت بر تصرف پیدا می‌کندو نسبت به شئ‌ای که به قرب دارد تصدی و سرپرستی امور،نصرت یا محبت داشته باشد.

تکوین 

تکوین در لغت ایجاد بعد از عدم را می‌گویند.[1] و در اصطلاح ایجاد مسبوق به ماده است.(ایجاد شی‏ء مسبوق بالمادّة).[2]

به گفته جمیل صلیبا:

«تکوین به معنى احداث، گردانیدن، آفریدن، نوپدیدى، ساختن و صورت دادن است. به اعتقاد فیلسوفان، تکوین مشروط به ماده‏ایست که باید قبل از آن وجود داشته باشد، بر خلاف ابداع که مشروط به عدم مادّه قبلى است. بنا بر این تکوین داراى مبدأ و اصلى است که مستند به آن است. به همین جهت است که تکوین و اصل، از جهتى مقابل یکدیگر و از جهتى داخل یکدیگرند. لفظ تکوینى منسوب به تکوین است. مثلا مى‏گویند: روش تکوینى، و مقصود از آن، تحقیق در موضوعات علوم از جهت تکوین آنهاست».[3]

بنابر این هر گاه گفته می‌شود امور تکوینی، مراد اموری است که در خارج تکوّن یافته‌اند.

تشریع

شرع به معنای راه روشن و واضح و مصدر است که بعدا به صورت اسم براى راه بکار رفته که آن را- شِرْع‏ و شَرْع‏ و شَرِیعَة گفته‏اند، سپس براى راه خدایى و الهى استعاره شده است.[4] «تشریع»نیز مصدر باب تفعیل بوده که در لغت به‌ معنای«سنت‌گذاری»و«قانون‌گذاری»است.

باتوجه به معانی این کلمات، ولایت تکوینی عبارت از ولایت و نوعی تصرف در تکوین و تکوینیات است و ولایت تشریعی نیز ولایت و اذن تصرف در تشریع و قانون‌گذاری است.

ولایت تکوینی و تشریعی بالذات منحصر در خداوند

بنابر توحید افعالی، ولایت منحصر در ذات لایزال الهی است و کسی در این زمینه شریک او نیست. لکن با اذن و اجازه او جلّ جلاله می‌توان موجودی غیر از خدا را مجرای فیض و مجری ولایت حضرت حق دانست. بنابراین ولایت به طور استقلالی و بالذات منحصر در ذات الهی خواهد بود لکن ولایت غیر استقلالی و مأذونه از جانب خداوند در دیگران نیز ممکن باشد.[5]

ولایت تکوینى و قدرت بر اماته و احیاى موجودات و تدبیر در جهان هستى اوّلا و بالذّات از آن خداست، زیرا تنها موجودى که به خود متکى و مستقلّ از همه و غنّى بالذات است اوست، لذا هر کارى و هر تدبیرى که در جهان هستى انجام گیرد به او منتهى است (توحید افعالى) اگر غیر از خداوند از قبیل ملائکه و اولیاى الهى و انبیاى عظام، کارهاى خارق العاده انجام دهند و یا در جهان هستى تصرفى داشته باشند. به اذن خدا و به قدرت لایزال او تکیه دارند.[6]

آیت الله جوادی در دلیل بر انحصار ولایت تکوینی در خداوند سه دلیل اقامه نموده‌اند:

برهان یکم. علم مطلق خداوند؛ ولی کسی است که از کار مولّی علیه آگاهی داشته باشد. کسی که از دیگران بی‏خبر است بر او ولایت ندارد و خداوند علیم مطلق است پس ولایت برای خداوند ثابت است.

برهان دوم. قدرت مطلقه؛ ولی کسی است که قدرت اداره مولّی علیه را داشته باشد. اولیای دروغین به دلیل این که در آفرینش نقشی نداشته‏اند، هرگز ولی نیستند و خداوندچون قادر مطلق است، ولایت بر همه چیز در انحصار او است. از این رو می‏فرماید: (وما کنت متّخذ المضلّین عضداً) ؛ من هرگز گمراه‏کنندگان را کمک نمی‏گیرم.

برهان سوم. مالکیت مطلقه الهی؛ کسی می‏تواند ولایت دیگران را به عهده بگیرد که اولاً خالق آن‏ها بوده و ثانیاً مالک نفع و ضرر آن‏ها باشد. چون خداوند هم خالق نظام هستی و انسان‏ها است و هم مالک نفع و ضرر آن‏ها، بر همگان ولایت مطلقه دارد. قرآن می‏فرماید: (قُل من ربّ السّموات والأرض قُل اللّه قُل أفاتّخذتم من دونه أولیاء لا یملکون لأنفسهم نفعاً ولاضرّاً) ؛ بگو: چه کسی پروردگار آسمان‏ها و زمین است؟ بگو: خدا. بگو: آیا اولیایی غیر از او برای خود برگزیده‏اید که مالک سود و زیان خود نیستند تاچه رسد به این‏که مالک سود و زیان شما باشند.[7]

همچنین ایشان در وجه انحصار ولایت تشرعی در خداوند اظهار می‌دارد: انسان به مقتضای حکمت الهی برای هدفی آفریده شده است. هدف خلقت انسان در دنیا، به دلیل این‏که دار تزاحم است، تحقق پیدا نمی‏کند. از این رو هدف خلقت با حیات جاودان محقّق می‏شود. برای نیل به هدف راهی لازم است تا با طی کردن آن به هدف نائل شود و راهی که انسان را به هدف می‏رساند، دین و صراط مستقیم الهی است. دین مجموعه قوانینی است که با آن هدف هماهنگ است. تنها کسی می‏تواند، دین را برای انسان وضع کند که از آن هدف، یعنی معاد انسان آگاهی داشته باشد و خداوند تنها کسی است که از معاد انسان آگاه است؛ پس فقط او می‏تواند قوانین را برای تربیت انسان در جهت نیل به آن هدف مقرّر کند.[8]

البته همانطور که گفته آمد انحصار این گونه از ولایات در ذات لا یزال الهی به نحو استقلالی است و ولایت غیر استقلالی به اذن الهی برای غیر خداوند نیز جاری می‌شود. از روشن‌ترین مصداق ولایت تکوینی غیر استقلالی می‌توان به ولایت هر یک از ما به اعمال و رفتار خود اشاره کنیم که محدود به خود ما است.

مقصود از ولایت تکوینى داشتن ائمه

ولایت تکوینى که نوعی ولایت و سرپرستی و اعمال نفوذ در تکوین عالم هستی است برای پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و اهل بیت طاهرینش علیهم السلام به دو نحو قابل تصور است: 1- نوعی قدرت تصرف در جهان هستى است که این معنا از ولایت تکوینى را عموم مسلمین بلکه همه الهیّین و تابعین انبیاء علیهم السلام فى‏الجمله براى انبیاء و اولیاى الهى معتقدند. معجزاتی که از انبیاء صادر شده از همین سنخ است.

2- معنای دوم از ولایت تکوینی که در حق آن ذوات مقدس قابل تصور و مورد ادعا بسیاری از معتقدین می‌باشد، آن است که آنان همچون ملائکه در سلسله اسباب و علل نظام هستی قرار گرفته، و جریان امور تکوینی عالم در اصل خلقت و همچنین در تدبیر و بقاى آن به اذن الهی از مجرای وجودی آنان برای عالم جریان داشته باشد‏.[9]

اثبات ولایت تکوینی برای ائمه

اصل ولایت داشتن غیر خدا به اذن او در دیگر موجودات به بداهت قابل اثبات است که روشن‌ترین مصداق آن ولایت و اختیار هر یک از ما نسبت به اعمال و رفتار ماست. ولایت بر غیر اعمال و رفتار یعنی ولایت بر تکوین عالم فی الجمله در مورد انبیاء با توجه به معجزاتی که از آنها صادر می‌شده نیز غیر قابل انکار است. خداوند متعال از زبان عیسى مسیح (علیه السلام)چنین مى‏گوید:«انّى اخلق لکم من الطّین کهیئة الطّیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن اللّه و ابرى‏ء الأکمه و الأبرص و احى الموتى باذن اللّه و انبّئکم بما تاکلون ...»[10] [11]

حضرت سلیمان (علیه السلام) ملکه سباء را احضار نمود، و قبل از آنکه وى ملکه به نزد سلیمان علیه السلام بیاید، به اصحاب خود گفت: «یا ایّها الملاء ایّکم یأتینى بعرشها قبل ان یأتونى مسلمین»[12].

عفریتى از اجنّه گفت: «انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک و انّى علیه لقوىّ امین»[13].

و فرد دیگرى که مفسّران او را«آصف برخیا» وزیر سلیمان و خواهرزاده او معرفی کرده‌اند، وعده‌ای به سلیمان داد: «قال الّذى عنده علم من الکتاب انا اتیک به قبل ان یرتدّ الیک طرفک، فلمّا رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربّى»[14]. توجه شود که عاصف پیامبر نبود و این عمل او برای ادعای رسالتش نبود ولی با این حال اذن چنین تصرفی را داشته است.

قرآن کریم باد را مسخّر فرمان و اراده سلیمان معرفی کرده:

«و لسلیمان الریح عاصفة تجرى بامره الى الارض الّتى بارکنا فیها و کنّا بکلّ شى‏ء عالمین»[15].

بعد از اطلاع حضرت یوسف از نابینایی پدرش یعقوب به برادرانش فرمود: «اذهبوا بقمیصى هذا فالقوه على وجه ابى یأت بصیرا»[16].

و وقتی پیک حضرت پیراهنش را بر چشمان حضرت یعقوب افکند او بینا گردید: «فلمّا ان جاء البشیر القاه على وجهه فارتدّ بصیرا»[17]

بنابراین در اصل ولایت داشتن غیر خدا هیچ مانعی وجود ندارد و الا باید اختیار و اراده در انسان نیز سلب شود. از طرف دیگر انحصار ولایت در آنچه که محسوسِ احساسات محدود ماست نیز دلیل ندارد و بلکه ممکن است انسان بر اثر قدرت روحانی و تقویت روح خود به قدرتی دست یابد؛ مانند آنچه که از برخی از مرتاضان صادر می‌شود. بنابراین همانطور قدرت و ولایتی را که مرتضان دارند منافی با ولایت خدا نیست، ولایت و قدرتی را که به اذن الهی به برخی از بندگان مخلَص الهی داده می‌شود نیز نباید با دید انکار نگریست.

قرآن مجید از ولایت و واسطه بودن موجودات دیگری غیر از خداوند در تدبیر امور عالم سخن گفته است: فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً [18] و در روایات نیز به این نکته تأکید شده که خداوند از اینکه امور را به غیر از مجرای اسباب مسببات جاری کند ابا دارد.[19]

بنابراین هیچ استبعدای ندارد که بگوییم انسان کامل که غایت خلقت است و اولین مخلوق نظام هستی است واسطه فیض بوده باشد و به اذن الهی مجرای فیض عالم هستی او باشد.

به بیان آیت الله جوادی آملی:

«ولایت تکوینی انسان کامل بدان معنا نیست که خداوند کارها را به او واگذاشته است، بلکه وی کارها را از راه افاضه الهی به انجام می‏رساند؛ به‏گونه‏ای که فاعل حقیقی خداست و او مظهر فیض و آیت الهی است.

ولی‏الله یکی از وسائل الهی است؛ همان‏گونه که خداوند با آب، گرسنگی و با آتش، سردی و با باران نیاز گیاهان را برطرف می‏سازد، با انسان کامل نیز نیاز دیگر موجودها را فراهم می‏آورد. «ولی‏الله» بیرون از نظام هماهنگ آفریده نشده است و ولایت تکوینی انسان کامل از نظام الهی جدا نیست تا گفته شود: در نظام خلقت، کسی با اعجاز یا کرامت، چیزی بر نظام جهان افزوده یا از آن کاسته است.

کسی‏که مراحل تجرّد برزخی و عقلی را گذرانده، به تجرّد تام عقلی برسد، به دلیل آنکه در طول علل قرار گرفته، به همه مراتب پایین‏تر اشراف علمی و تسلّط عینی دارد، در علم و عمل از آگاهی و قدرت کامل برخوردار بوده، انسان کامل نامیده می‏شود و قدرت وجودی او «ولایت تکوینی» نام دارد.

ولایت تکوینی انسان کامل از آن جهت است که هر علّتی تکویناً ولی معلول و هر معلولی تکویناً زیرپوشش ولایت علّت خود است و انسان کامل به اذن خدای سبحان در سلسله علل اشیای طبیعی وبرزخی قرارگرفته است.»[20]

روایات مثبت ولایت تکوینی برای ائمه

در روایات متعدد و فروانی به ولایت تکوینی داشتن و اعمال این ولایت نسبت به اهل بیت اشاره شده است که چشم پوشی از آنها و نادیده گرفتنشان ممکن نیست.

 1. زیارت جامعه که از نظر سند[21] مورد پذیرش بزرگان و از نظر متن دلالت بر صدور از معصوم دارد از حضرت امام هادی (علیه السلام) در فضیلت اهلبیت اطهار (علیهم السلام) وارد شده و جملاتى در آن دعا به کار گرفته شده که به صراحت کامل ادعاى ما را اثبات مى‏کند به فرازهای کوتاهی از آن اشاره می‌کنیم:

«بکم فتح اللّه و بکم یختم و بکم ینزّل الغیث و بکم یمسک السّماء ان تقع على الارض الّا باذنه و بکم ینفّس الهمّ و یکشف الضرّ»[22] از این بیانات ساسر نور جز منبع و واسطه‌ی فیض بودن اهل بیت چه چیز دیگری قابل برداشت است.

نزدیک به همین مضمون در زیارتی که از امام صادق علیه السلام در باره امام حسین علیه السلام نقل شده آمده است:

«بکم فتح اللّه و بکم یختم اللّه و بکم یمحو اللّه ما یشاء و بکم یثبت، و بکم تنبت الارض اشجارها و بکم تخرج الارض ثمارها و بکم ینزّل السّماء قطرها و رزقها و بکم یکشف اللّه الکرب و بکم ینزّل الغیث، و بکم تسّبح الارض الّتى تحمل ابدانکم، و تستقرّ جبالها عن مراسیها ارادة الرّبّ فى مقادیر اموره تحبط الیکم، و تصدر من بیوتکم»[23].

2. در روایاتی که فرقین نقل کرده اند به اعطای ولایت به اطاعت کننده‌گان از خداوند متعال وعده داده شده است:

قال عزّوجلّ: «ما یتقرّب الىّ عبدى بشى‏ء احبّ الىّ ممّا افترضته علیه، و ما زال یتقرّب الىّ عبدى بالفرائض حتّى اذا ما احبّه و اذا احببته کان سمعى الّذى اسمع به، و بصرى الّذى ابصر به و یدى الّذى ابطش بها»[24].

و نزدیک به این مضمون در روایت دیگری آمده است: روى انّه فى الحدیث القدسى انّ اللّه تعالى قال «یابن آدم خلقتک للبقاء و انا حىّ لا اموت، اطعنى فیما امرتک به، و انته عمّا نهیتک عنه اجعلک مثلى حیّا لا تموت انا الّذى اقول للشّى‏ء کن فیکون، اطعنى فیما امرتک به اجعلک مثلى اذا قلت لشى‏ء کن فیکون‏ .

روشن و بدیهی است که اگر بخواهیم مصداقی برای این روایت بیابیم از اولین و بارزترین آنها اهل بیت علیهم السلام هستند.

3. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) به جملاتی مشابه زیارت جامعه اشاره شده است که دلالت بر ولایت آن ذوات مقدس می‌کند:

«عن محمّد بن مسلم قال: «سمعت ابا عبد اللّه (علیه السلام) یقول: انّ اللّه عزّوجلّ خلقا من رحمته، خلقهم من نوره، و رحمة من رحمته لرحمته، فهم عین اللّه النّاظرة، و اذنّه السّامعة و لسانه النّاطق فى خلقه باذنه، و امنائه على ما انزل من عذر او نذر او حجّة، فبهم یمحو السیئات، و بهم یدفع الضّیم (اى الظلم) و بهم ینزل الرّحمة، و بهم یحیى میّتا، و بهم یمیت حیّا، و بهم یبتلى خلقه، و بهم یقضى فى خلقه قضیّته، قلّت جعلت فداک من هؤلاء؟ قال: الأوصیاء»[25].

محمد بن مسلم مى‏گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که این چنین فرمود: بر خدا خلقى است که آنان را از نور خود آفریده و آنان مصداق رحمت او در بین مخلوقین مى‏باشند، و آنان به اذن خدا در بین مخلوقین چشم بینا و گوش شنوا و زبان گویاى حضرت حق و امناء او در تمام آنچه که از انذار و تبشیر و دلائل برهان بر مخلوقین نازل کرده مى‏باشند، و به وسیله آنان گناهان گنهکاران محو، و ظلم ظالمین را دفع، و رحمت خود را بر مخلوقین نازل مى‏کند، و به وسیله آنها مردگان را زنده، و زندگان را مى‏میراند. و به وسیله آنها بندگان خود را امتحان کرده، و قضاء خود را در بین آنها اجراء مى‏کند، محمد بن مسلم گفت فدایت شوم آنها چه کسانى هستند؟ فرمود: اوصیاء.

4. امیر المؤمنین (علیه السلام) در جواب نامه معاویه به ذکر فضائل اهل بیت پرداخته و از جمله فرمود: «فإنّا صنائع ربّنا و النّاس بعد صنائع لنا»[26].

 



[1] . تاج العروس ؛ ج‏18 ؛ ص487

[2] . کتاب التعریفات ص29   

[3] . فرهنگ فلسفى ص : 252

[4] . مفردات الفاظ قرآن ؛ج1 ص450

[5] . حاصل آنکه هیچ موجودی، اعم از مادی و مجرد، در عرض یا طول خدا نیست، به گونه‏ای که ربوبیّت خدا تمام شود و نوبت به او برسد و ثبوت ولایت تکوینی به معنای سرپرستی و تدبیر برای غیر خدا، در مقابل ولایت خدا نیست، بلکه همه آن موجودات مظهر و آیت خدایند. تسنیم ج 12 صفحه 216

[6] .  تحقیق پیرامون ولایت فقیه، ص: 29

[7] . شمیم ولایت ص96و 97

[8] . شمیم ولایت صفحه 98

[9] . ر.ک: تحقیق پیرامون ولایت فقیه، ص:31و 32

[10] . آل عمران، آیه 49.

 

[12] . اى جمعیت کدامیک مى‏توانید تخت او را براى من بیاورید، پیش از آنکه( بلقیس و همراهان) او مطیعانه وارد شوند. سوره نمل، آیه 38.

[13] . پیش از آنکه تو از جاى خود برخیزى( مجلس به پایان رسد) من آن را مى‏آورم و من بر این کار توانا و امینم. سوره نمل، آیه 39.

[14] . آن کس که به علم کتاب الهى دانا بود گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنى تخت را بدینجا آرم. پس سلیمان تخت را نزد خود مشاهده کرد و گفت این توانایى از فضل خداى من است. سوره نمل، آیه 40.

[15]. باد وزنده و تند را براى سلیمان رام کردیم که به فرمان وى به سوى سرزمینى که برکت دادیم، جریان پیدا مى‏کرد، و ما به همه چیز عالم هستیم سوره انبیاء، آیه 81.

[16]. بروید پیراهنم را بر چهره پدرم بیفکنید تا او بینائى خود را بدست آورد. سوره یوسف، آیه 93.

[17]. پس از آنکه بشیر پیراهن او را بر رخسارش افکند بینائى خود را بازیافت. سوره یوسف، آیه 96.

[18] . (نازعات/5)

[19] . ابى اللَّه ان یجرى الامور الّاباسباب»: میزان الحکمه، ج 3، ح 8166.

[20] . تفسیر موضوعی - ج 16 - هدایت در قرآن ص 301

[21] بحار، ج 102، ص 144.

[22] من لا یحضره الفقیه کتاب الحج« زیارة جامعه لجمیع الائمه».

[23]  بواسطه شما خدا درهاى خیر و رحمت را بر روى خلق مى‏گشاید و بوجود شما خدا ختم امور عالم خواهد کرد، و بواسطه شما خدا هرچه خواهد محو و اثبات کند و بواسطه شما درختان از زمین میروند و زمین ثمره و میوه‏هایش را بیرون مى‏ریزد و بواسطه شما از آسمان قطرات( رحمت) و رزق را بر خلق نازل میگرداند، و بواسطه شما غم و اندوه را خداوند برطرف میسازد و بواسطه شما خدا باران را از آسمان فرو مى‏بارد، و بواسطه شما زمینى که اجسام شما را حمل میکند خدا را تسبیح میگوید، و کوههاى زمین بر مقر خود پایدار میگردد، اراده خدا که تقدیر امور خلق که بسوى شما از آسمان مشیّتش فرود آید و از منازل شما براى خلق صادر شود. کافى، ج 4، ص 578. بحار، ج 101، کتاب المزار، ص 152. همپنین ر.ک: بحار، ج 26( طبع جدید) باب جوامع مناقبهم و فضائلهم، ص 240.

[24] . شرح نهج البلاغه خوئى، ج 19، ص 322.

[25] . توحید صدوق، ص 167.

[26]. نهج البلاغه نامه 28.

 

سید ابوذر نجیبی

نظرات  (۱)

واقعا عالی بود کل وبتون سلامت باشین و تندرست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی