معارف دینی

آشنایی با معارف ناب اهل بیت

معارف دینی

آشنایی با معارف ناب اهل بیت

معارف دینی
آخرین نظرات
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۸، ۰۱:۰۲ - سید محمد حسن علوی
    خوب
نویسندگان

تحقیق ذیل در واقع قسمت کوتاهی از تحقیقی مستقل با عنوان «حکمت الهی و مسألۀ شرور» بوده که به مناسبتی از طرف اینجانب انجام شده است. از آنجا که بخش قرآنی و رواییِ تحقیق می‌تواند مؤمنِ رنج دیده به مصائب دنیوی را مایه‌ی آرامش و سکون باشد و پاسخ بسیاری از سؤال‌های او را در این باب بدهد، این قسمت را به طور جداگانه در اختیار مؤمنان خدا جو قرار می‌دهم. البته این تحقیق همه‌ی مطالب این بخش در تحقیق اصلی را تشکیل نداده و تحقیق کامل‌تر نیز وجود دارد که امید است در فرصتی دیگر در اختیار سروران عزیز قرار گیرد.

مقدمه

حمد و سپاسِ بی حدّ و عدّ خداوندی را که صفحه‌ی هستی تجلی صفاتِ کمال و جمال اوست خداوندی که هر لایقی را نعمت هستی و کمالِ بایسته عطا فرمود، پروردگاری که نه اعطاء او را منعی و نه جود او را دلیلی است غیر ذاتش، خالقی که هر موجودی را در نهایت کمال و جمال خود به لباس هستی آراسته. حکیمی که صنعش از نقص و عیب پیراسته و به فضل و کرمش آراسته و به نمایش وجود و کمال او ایستاده. و گر چه ما را به حقیقت این حکمت راه نداد ولی عقل ما را از توان کافی برخوردارنمود تا این صنعِ هستی را نیز از کرم و حکمتش بی بهره نکند.

صفت حکمت که در جهت عملی اش مساوق با عدل الهی است، از مطالب مورد اذعان همه‌ی ادیان الهی است. از طرف دیگر شرور و مصائب واقع در صفحه‌ی هستی یکی از سؤال انگیزترین مسائلی است که ذهن بسیاری از معتقدان به ادیان و منتقدان آنان را به خود جلب کرده، که اگر خدای ادیان آن گونه است که می‌گویند و اگر او حکیم و عادل است، پس وجود و وقوع این همه شرور چه دلیلی می تواند داشته باشد ؟ آیا وجود عالمِ فارغ از شرور ممکن نبود ؟

از بهترین راه های فهم نظام هستی و سنت های الهی استفاده از منبع وحیانی و انسانهای متصل به آن منبع اند، چرا که خالقی که خود خالقِ هستی است، همو بهترین؛ و بلکه در بعضی مواقع تنهاترین مفسر کتاب تکوین خواهد بود. به نظر می رسد پاسخ های قرآنی و روایی ما از آنجا که حصر گرایانه نبوده و با دید باز به شرور نگریسته و شاید بتوان گفت به تمام جوانب آن عنایت نیز داشته، بهترین تفسیر از رابطه‌ی شر و حکمت الهی می باشد. به نظر ما توجه به مجموع آیات و همچنین توجه به مجموع روایاتی که بیانگر چراییِ وجودِ شرور اند، پاسخ کافی در تبین رابطه‌ی حکمت و شرور به ما می دهند. لذا با توجه به این پاسخ های قرآنی و روایتی، دیگر عدل و حکمت الهی زیر سؤال نرفته و شرّ راهی برای الحادِ انسان باقی نمی گذارد.

شرور و حکمت الهی از دیدگاه قرآن‌:

مقدمتاً باید گفته شود که قرآن کریم شرّی را که در اصل و وجود اشیاء باشد را نپذیرفته بلکه همه‌ی اشیاء را حق و در نیکوترینِ خلق، وصف نموده است: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ[1]‏؛  وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا [2]؛ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِ[3]‏؛ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ[4]. و خلقت الهی را در متقن و محکم توصیف نموده‌: صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی‏ أَتْقَنَ‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِما تَفْعَلُونَ؛[5] ولی در عین اینکه اصلِ وجود هر چیز را احسن تعبیر می‌کند، با این حال بعضی از موجودات را شرّ خوانده است‌:. إِنَ‏ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ‏ [6]؛ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِین‏ فِی نارِ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أُولئِکَ هُمْ‏ شَرُّ الْبَرِیَّةِ[7]؛ مِنْ‏ شَرِّ ما خَلَقَ‏[8]؛ و این به خاطر آن استکه اگر موجودی از راه راست و صراط مستقیم حق که هر موجودی را جبلةً بر آن خلق کرده، منحرف شود، در واقع از محیط خیر و رحمت الهی دور گردیده و خلق الهی را که بر صراط مستقیم و استوار بوده را تغییر داده است‌:  وَ قَالَ لَأَتخِّذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًاوَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لاَمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ ءَاذَانَ الْأَنْعَامِ وَ لاَمُرَنهُّمْ فَلَیُغَیرُّنَّ خَلْقَ اللَّهِ.[9] و این در واقع از جهت تشریعی بودن و در دایره‌ی افعال اختیاری می‌باشد. و الاّ از جهت وجود و به لحاظ تکوینی همه چیز مستقیماً منتسب به خداوند متعال بوده و جز خیر و اتقان و احکام چیزی نخواهد بود.

همچنین این کتاب الهی عالم تشریع را نیز خالی از عیب و اعوجاج دانسته‌: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ[10]؛ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً[11]؛ لکن در عین حال برخی از موجوداتِ صاحب اختیار را دارای اعمال ناشایست و شر معرفی نموده است‌: وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ[12]؛ مِنْ‏ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ[13]؛ مِنْ‏ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ[14].[15]

مسأله مورد توجه بعدی اینکه سؤال و بازخواست در مورد شخص غیر حکیم که افعالش ممکن است خارج از دایره‌ی حکمت باشد جا دارد، تا اگر فعلش دارای مصلحت نبود او را مؤاخذه کرده و یا به محکم کردن کارش کمک کنیم، لکن در مورد کسی که حکیم علی الاطلاق است و جز حکمت و مصلحت از او سر نمی زند جای چنین سؤال و مؤاخذه ای نیست، و لذا در مورد افعال  خداوند متعال نمی‌شودسؤال از چرا نمود و در فعلش احتمال داد: لَا یُسَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسَئلُون[16]،  از طرف دیگر قرآن مجید خداوند متعال را مالک حقیقی تمام موجودات دانسته و به همین جهت اگر فعلی را انجام می‌دهد در واقع تصرف در ملک خود بوده و کسی حق سابقی نیز نداشته تا بگوید چرا من این گونه‌ام و یا چرا من باید این طور باشم و یا چرا باید به من چنین مصیبتی برسد و چرا... این است که قرآن مجید در وصف صابران می‌گوید‌: آنان کسانی اند که وقتی مصیبتی به آنان میرسد کلمه‌ی استرجاع را بر زبان جاری می کنند و همه چیز را ملک خدا می دانند‌:  الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ[17]، که امیر المؤمنین درباره‌ی این آیه فرمود‌: إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ‏ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْکِ وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْک‏[18]. بنابراین اگر تمام هستی ملک خدا است، او در ملک خود هر گونه که بخواهد تصرف می‌کند و کسی حق دخالت و چرا نمودن در مورد ملک دیگری را ندارد.

پاسخ‌های قرآنی

1.      بسیاری از شرور قضاوت جاهلانه‌ی ما است

یکی از پاسخ هایی را که از قرآن مجید می‌توانیم درباره‌ی مسأله شرور بدست آوریم این است که، بسیاری از چیزهایی را که ما شرّ می پنداریم، محصول جهل ما به واقع است. قرآن مجید علم انسان را محدود و بسیار کم توصیف می‌کند: وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً[19]؛ و لذا به همین جهت است که در تشخیص خیر و شرِّ خود، گاهی او را مبتلای به خطا معرفی میکند‌: عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ[20]؛ َّ فَعَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فیهِ خَیْراً کَثیراً[21]؛ قرآن مجید این حقیقت را در قالب داستان خضر و موسی علیهما السلام، در مواقع سه گانه‌ی امتحان موسی علیه السلام به خوبی برای ما ترسیم میکند که نباید هر ظاهری را حمل بر شر و بدی نمود.

2.      شرور مایه‌ی تکامل بشر

از دیگر پاسخ های قرآن در این باره این است که‌ رنج و سختی شما در این دنیا مایه‌ی تکامل و پیشرفت معنوی شماست و شما در برابر صبر بر این تلخیها در واقع سیر تکاملی تان را می پیمایید‌: وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىْءٍ مِّنَ الخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ  وَ بَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ أُوْلَئکَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ  وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.[22]

3.      شرور آزمایش‌های الهی

انسان برای رسیدن به این سیر تکاملی خود و پیمودن تدریجی پله های تکامل باید در این مسیر آزمون های فراوانی را پشت سر بگذارد این است که قرآن مجید از سنت ابتلا و آزمایش بعنوان سنت همه گانی سخن میگوید:  أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ  فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ[23]، البته قرآن حکیم این نکته را نیز گوش زد می‌کند که امتحان و آزمایش هر کس به طریقی است؛ یکی از راه نعمت و دیگری را از راهِ فقر‌: فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَیهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىِّ أَکْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَیهُ[24] فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّى أَهَانَنِ کلاَّ [25]، این استکه همه‌ی انسانها باید بدانند که چه در رنج باشند چه در خیر و آسودگی، در حال آزمایش و امتحانند و مهم آن است که در آخرت؛ که باطن دنیا است[26]، چه کسی در خیر و آسایش باشد.

4.      شرور طریقی برای بازگشت انسان به خدا

کتاب بزرگ الهی نزول رنج و سختی‌ها را گاهی برای هدایت و بازگشت بندگان به راه بندگی معرفی می‌نماید، َ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَ نَقْصٍ مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ[27]، و این را از سنتهای تخلف ناپذیر الهی نام می برد که هیچ امتی از آن مستثنا نبوده است و حتی  کسانی را که به این لطف الهی پاسخ نمی دهند را سرزنش نموده است‌: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلىَ أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُم بِالْبَأْسَاءِ وَ الضرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضرَّعُونَ فَلَوْ لَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضرَّعُواْ وَ لَکِن قَسَتْ قُلُوبهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَنُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ [28]، بعد در ادامه به عاقبت کسانی که از این لطف الهی استفاده ننمودند اشاره کرده و فرموده است‌: فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَىءٍ حَتىَّ إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ[29]، و در سوره‌ی اعراف این سنت الهی را از سنت های جاری در امت پیامبران و امت های متدین نام می‌برد تا مایه‌ی بیداری آنها شود‌: وَ مَا أَرْسَلْنَا فىِ قَرْیَةٍ مِّن نَّبىٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ [30]ولی در ادامه میفرماید بعضی از این سنت الهی بهره ای نبرده و همچنان در طغیان و سرکشی خود قوطه ور بوده و به تبیین مادیِ این سنت الهی می‌پردازند: ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکاَنَ السَّیِّئَةِ الحْسَنَةَ حَتىَ‏ عَفَواْ[31] وَّ قَالُواْ قَدْ مَسَّ ءَابَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ[32] این استکه بعضی از بزرگان وقتی بلیّه‌ای بر آنها وارد می‌شده به فکر فرو می‌رفته‌اند تا ببینند در کجای کارشان اشکالی بوده که این گونه گوشمالی داده می‌شوند. روشن است که این همان یکی از الطافی است که  خداوند به انسان ارزانی می‌دارد و همانی است که متکلمان نیز آن را فرموده‌اند.

البته خداوند متعال در این کتاب بزرگ خود به این مسأله اشاره فرموده‌اند اگر کافر و ملحدی را غرق در نعمت می‌بینید و یا احیاناً او را مستثنای از این سنت الهی می بینید، گمان مبرید که در حق آنان خیری انجام شده و مبادا که این مایه‌ی دل سردی شما شود بلکه این معامله و برخورد ما به این علت است که آنها را به حال خود رها کرده‌ایم تا بر گناه خود بیافزایند و بزودی و ناگهانی عذاب ما آنان را فرا خواهد گرفت‌: وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ [33]، این است که سنت استدراج یکی از علت های تأخیر عذاب کافران نام برده شده است[34]‌: وَ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ وَ أُمْلىِ لَهُمْ  إِنَّ کَیْدِى مَتِینٌ[35]، خداوند متعال در سوره‌ی قلم  روى سخن را به پیامبر ص کرده مى‏گوید: مرا با تکذیب کنندگان این سخن (یعنى قرآن) رها کن تا حساب همه آنها را برسم‌: فَذَرْنىِ وَ مَن یُکَذِّبُ بهَاذَا الْحدِیثِ  سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ [36].

جالب اینکه خداوند متعال در آخرین کتاب نازل شده‌اش، کتابی که معجزه‌ی جاوید آخرین پیام آور اوست، به این نکته اشاره می‌کند که متاع این دنیا در مقابل نِعَم اخروی آن قدر بی ارزش است که اگر ترس از انکار مردم نبود به کافران نعمتهای فوق العاده‌ای می‌دادیم‌:  وَ لَوْ لَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَانِ لِبُیُوتهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیهْا یَظْهَرُونَ وَ لِبُیُوتهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیهْا یَتَّکِؤنَ وَ زُخْرُفًا  وَ إِن کُلُّ ذَالِکَ لَمَّا مَتَاعُ اْلحیَوةِ الدُّنْیَا  وَ الاَخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ[37] و جالب تر اینکه می فرماید بضی ها که گناه میکنند نتیجه کارشان این می‌شودکه نعمت دنیایی شان افزوده می‌شودکه البته نتیجه قهر الهی می باشد‌: فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَى‏ءٍ حَتىَّ إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ [38].اعاذنا الله من شره.

5.      شرور نتیجه برخی از اعمال انسان

پاسخ دیگر قرآن به ما این است که بسیاری از شرور نیز حاصل و نتیجه‌ی اعمال خودتان است: ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ[39]، و الّا فضل او را مانعی نیست و در صورت عدم مانع از طرف قابل، نزول برکات از جانب خداوند حتمی خواهد بود‌: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لَکِن کَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ[40]، وحتی نزول عذاب الهی     برای عده ای از بنی اسرائیل را به خاطر ظلم خودشان بیان می دارد‌: فَانتَقَمْنَا مِنْهمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فىِ الْیَمّ‏ بِأَنهَّمْ کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا وَ کَانُواْ عَنهْا غَافِلِینَ[41].

قابلیتِ قابل نیز مورد تأکید قرآن هست و لذا دریافت فیض را منوط به قابلیت قابل نیز دانسته است. قرآن مجید بهره‌مندی از خود را نیز منوط به همین شرط نموده و حتی جان های ناپاک را نه تنها مانع دریافت فیض از این سفره‌ی الهی دانسته و بلکه آن را مایه‌ی خسران آنان نیز دانسه است‌: وَ نُنزَّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ  وَ لَا یَزِیدُ الظَّلِمِینَ إِلَّا خَسَارًا وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلىَ الْانسَانِ أَعْرَضَ وَ نَا بجِانِبِهِ  وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کاَنَ یَؤسًا قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلىَ‏ شَاکلِتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى‏ سَبِیلًا[42]، علامه‌ی طباطبایی ذیل کریمه‌ی‌: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» می فرماید‌:

 یعنى ما تفاوت قائل نشده‏ایم این خود مردمند که اعمالشان بر طبق شاکله و فعالیت‏هاى موجودشان صادر مى‏شود، آن کس که داراى شاکله معتدل است راه یافتنش به سوى کلمه حق و عمل صالح و برخوردارى از دین قدرى آسانتر است، و آن کس که شاکله ظالم و سرکشى دارد، او هم مى‏تواند به سوى کلمه حق و دین راه یابد اما براى او قدرى دشوارتر است، و بیشتر به آن راه نمى‏آید و در نتیجه از شنیدن دعوت دین حق، جز خسران عایدش نمى‏شود.

و خدایى که پروردگار شما و داناى به اسرار و نهانهاى شما و مدبر امر شما است بهتر مى‏داند که چه کسى شاکله معتدل دارد و چه کسى شاکله عادل و کدام آسانتر به راه حق مى‏افتد و به استفاده و بهره‏مند شدن از نعمت دین نزدیک‏تر است، و همچنین آن پیغمبرى که خداى علیم به او خبر داده و او را واقف ساخته و مى‏داند که مؤمنین راه یابنده‏ترند، و در نتیجه شفا و رحمت هم مختص آنان خواهد بود، و از قرآن براى ظالمان چیزى جز بیشتر شدن خسران نمى‏ماند، مگر آنکه از ظلم دست بردارند و از قرآن منتفع شوند. از همین جا معلوم مى‏شود که نکته تعبیر به صیغه افعل تفضیل در کلمه" اهدى" چه بوده است، چون همانطور که گفتیم شاکله و صفات درونى در دعوت به آنچه تقاضا دارد دعوت لازم و حتمى نیست که نتوان از آن تخلف کرد، خلاصه آن کسى که شاکله ظلم دارد هر چند شاکله‏اش او را به سوى کارهاى زشت دعوت مى‏کند الا اینکه هر چه مى‏کند بطور حتم نیست باز هم مى‏تواند و لو به سختى و کندى راه هدایت را پیش بگیرد چیزى که هست دارنده شاکله عدالت، تندتر در این راه پیش مى‏رود.[43]

البته شاید در مورد راز تفاوتها و امتیازات و فرقهای موجودات، شایستگی پیشین نیز از قرآن مجید قابل استفاده باشد؛ آنجا که سخن از صحنه‌ای قبل از این دنیا می‌کند که انسان در آنجا به اختیار خود به ربوبیت حضرت حق اعتراف نموده است‌: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتهَمْ وَ أَشْهدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ  قَالُواْ بَلىَ‏  شَهِدْنَا  أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَاذَا غَفِلِینَ[44]، البته ما سخن بیشتر در این زمینه را به بخش رواییِ بحث موکول می‌کنیم.

 

شرور و حکمت الهی از دیدگاه روایات‌:

 

قبل از پرداختن به بحث اصلی اشاره به یک نکته ضروری است و آن اینکه‌: یکی از مسائل مورد توجه‌ی اهل بیت توجه به توحید افعالی و لوازم بیّن آن است. یکی از این لوازم بیّن، انتساب خیر و شرّ به خداوند متعال است و لذا طبق این دستور عقلانی و حقیقی اهل بیت ما باید هر چه را که در عالم است اعم از خیر و شر، گوارا و نا گوارایش را، منتسب به خداوند متعال نماییم و چیزی را از دایره قدرت و سلطنت و حکومت الهی خارج نکنیم. به روایاتی چند از این نمونه اشاره می‌شود:

1 - عَنْ حَفْصِ بْنِ قُرْطٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَأْمُرُ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فَقَدْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ‏ زَعَمَ‏ أَنَ‏ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ بِغَیْرِ مَشِیَّةِ اللَّهِ‏ فَقَدْ أَخْرَجَ اللَّهَ مِنْ سُلْطَانِهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَعَاصِیَ بِغَیْرِ قُوَّةِ اللَّهِ فَقَدْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ کَذَبَ عَلَى اللَّهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّار.[45]

2 - عَنْ أَبِی سُلَیْمَانَ الْحَمَّارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الِاسْتِطَاعَةِ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْخَیْرُ وَ الشَّرُّ حُلْوُهُ وَ مُرُّهُ وَ صَغِیرُهُ وَ کَثِیرُهُ مِنَ اللَّهِ. [46]امام صادق علیه السلام در پاسخ به حقیقت استطاعت فرمود: خیر و شر، شیرین و تلخش و کوچک و بزرگش از خداوند متعال است.

3- کتَبَ الْحَسَنُ بْنُ أَبِی الْحَسَنِ الْبَصْرِیُّ إِلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا یَسْأَلُهُ عَنِ الْقَدَرِ وَ کَتَبَ إِلَیْهِ فَاتَّبِعْ مَا شَرَحْتُ لَکَ فِی الْقَدَرِ مِمَّا أُفْضِیَ إِلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَ شَرِّهِ فَقَدْ کَفَر.[47] حسن بصری نامه‌ای به امام سجاد علیه السلام نوشت واز حضرتش حقیقت قدر را جویا شد. حضرت در پاسخ به نوشتند: از آنچه که در مورد قدر برای تو شرح می‌دهم پیروی کن. هر کس به قدر؛ خیر و شرّشف ایمان داشته باشد کافر است.

نکته‌ی مورد توجه بعدی اینکه از دیدگاه روایات نور بخش ائمه‌ی هدی ما به کنهِ صفات الهی نخواهیم رسید، لکن با این حال از معرفت لازم و واجب و در حدّ توان عقلمان نیز محوم نیستیم‌: لَمْ‏ یُطْلِعِ‏ الْعُقُولَ‏ عَلَى تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه‏ [48] در مورد صفت حکیم نیز اینگونه است، ما نمی توانیم به کنهِ حقیقتِ این صفت نائل شویم. امام صادق علیه السلام در فرازی از حدیث مفضّل خطاب به او می فرماید‌:

اگر بگویند: آیا او را در وصف نمى‏آوریم و نمى‏گوییم: «او عزیز، حکیم، جواد و کریم» است؟ پاسخ مى‏دهیم: تمام این صفات، براى اقرار است نه احاطه. مى‏دانیم که او حکیم است امّا کنه آن را نمى‏یابیم، «قدیر» و «جواد» و دیگر صفات نیز همین گونه است. شگفتیهای آفرینش(ترجمه توحید مفضل)[49]

لکن با این حال عقل خود درک می‌کند که در حدّ خود می تواند حقیقت را درک کند و این را نیز میفهمد که به حقیقتِ خارج از مرتبه‌ی ادراک خود دست رسی ندارد‌:

اگر بگویند: چگونه بنده ضعیف را مکلف ساخته که به عقل لطیف او را بشناسد و حال آنکه عقل او قاصر از احاطه به اوست؟ (1) در پاسخ گفته مى‏شود: بندگان تا حدّ توان و طاقت مکلّفند. یعنى باید تا حدّى تلاش کنند که به او یقین پیدا کنند و امر و نهى او را بشنوند و فرمان ببرند.[50]

و نکته‌ی آخر اینکه بنابر فرمایشات و تعالیم عالیه‌ی اهل بیت کسی در برابر خداوند متعال اولاً و ابتداً داری حق نیست که خداوند را در برابر سیل شبهات و سؤالات پاسخگو بداند بلکه همه چیز از فضل و عنایت الهی بوده و منع او نیز از روی عدل می باشد. به یک نمونه از این دریای بی کران معارف توجه فرمایید‌:

جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّا نَرَى مِنَ الْأَطْفَالِ مَنْ یُولَدُ مَیِّتاً وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْقُطُ غَیْرَ تَامٍّ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُولَدُ أَعْمَى أَوْ أَخْرَسَ أَوْ أَصَمَّ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمُوتُ مِنْ سَاعَتِهِ إِذَا سَقَطَ عَلَى الْأَرْضِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَبْقَى إِلَى الِاحْتِلَامِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُعَمَّرُ حَتَّى یَصِیرَ شَیْخاً فَکَیْفَ ذَلِکَ وَ مَا وَجْهُهُ فَقَالَ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَوْلَى بِمَا یُدَبِّرُهُ مِنْ أَمْرِ خَلْقِهِ مِنْهُمْ وَ هُوَ الْخَالِقُ وَ الْمَالِکُ لَهُمْ فَمَنْ مَنَعَهُ التَّعْمِیرَ فَإِنَّمَا مَنَعَهُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ مَنْ عَمَّرَهُ فَإِنَّمَا أَعْطَاهُ مَا لَیْسَ لَهُ فَهُوَ الْمُتَفَضِّلُ‏ بِمَا أَعْطَاهُ وَ عَادِلٌ فِیمَا مَنَعَ وَ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ‏ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَیْفَ‏ لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ‏ قَالَ لِأَنَّهُ لَا یَفْعَلُ إِلَّا مَا کَانَ حِکْمَةً وَ صَوَاباً وَ هُوَ الْمُتَکَبِّرُ الْجَبَّارُ وَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ فَمَنْ وَجَدَ فِی نَفْسِهِ حَرَجاً فِی شَیْ‏ءٍ مِمَّا قَضَى اللَّهُ فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ أَنْکَرَ شَیْئاً مِنْ أَفْعَالِهِ جَحَد [51].: از جابر بن یزید جعفى که گفت با ابو جعفر حضرت محمد بن على باقر علیهما السلام عرض کردم که یا ابن رسول اللَّه ما از اطفال کسى را مى‏بینیم که مرده متولد مى‏شود و از جمله ایشان کسى است که ناتمام ساقط مى‏شود و از جمله ایشان کسى است که کور یا گنگ یا کر متولد مى‏شود و از جمله ایشان کسى است که ناتمام ساقط مى‏شود و از جمله ایشان کسى است که چون بسوى زمین فرود آید در همان ساعت میمیرد و از جمله ایشان کسى است که تا احتلام و حد بلوغ میماند و از جمله ایشان کسى است که عمر و زندگانى داده مى‏شود تا آنکه پیر شود پس این چگونه باشد و جهش چیست حضرت (ع) فرمود که خداى تبارک و تعالى اولى است بآنچه تدبیر میفرماید از امر خلق خود از ایشان و او است که ایشان را خالق و مالک است پس هر که را از عمر دادن منع کرده او را از چیزى منع کرده که از برایش نیست و هر که را عمر داده باو چیزى را عطاء فرموده که از برایش نیست پس آن جناب صاحب تفضل است بآنچه عطاء فرموده و عادل است در آنچه منع نموده لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ یعنى پرسیده نشود از آنچه میکند و ایشان یعنى بندگان پرسیده شوند از آنچه میکنند جابر میگوید که بآن حضرت عرض کردم که یا ابن رسول اللَّه و چگونه پرسیده نمی‌شود از آنچه می‌کند فرمود زیرا که آن جناب نمیکند مگر آنچه را که حکمت و صواب باشد و او است صاحب تکبر جبار و یگانه قهار پس هر که در نفس خود تنگى را در چیزى از آنچه قضاء فرموده بیابد کافر است و هر که چیزى از افعال او را انکار کند جاحد است که از روى دانش انکار کرده.

پاسخ‌های روایی

اما سخن درباه‌ی نحوه‌ی ارتباط شرور با حکمت و حکیم بودن خداوند از دیدگاه روایات؛ با اینکه به علت وسعت گسترده‌ی روایات در این زمینه و پراکنده بودنش در منابع، خارج از توان کار فردی است، اما در حدّ توان خود مطالبی را عرضه می داریم.

1.      بسیاری از شرور قضاوت جاهلانه‌ی ما است

در بعضی از روایات در مقابل برخورد با مصائب، دعوت به حسن ظن داشتن نسبت به خداوند شده و فرموده اند بعضی چیزها در واقع خیراند لکن شما از آن آگاه نیستید. امیر المؤمنین در وصایای خود به امام حسن علیه السلام اینگونه می‌فرمایند:

فَتَفَهَّمْ یَا بُنَیَّ وَصِیَّتِی وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ وَ أَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ وَ أَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی‏ وَ أَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلَّا عَلَى مَا جَعَلَهَا اللَّهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الِابْتِلَاءِ وَ الْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لَا تَعْلَمُ‏ فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْ‏ءٌ مِنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ فَإِنَّکَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلًا ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الْأَمْرِ وَ یَتَحَیَّرُ فِیهِ رَأْیُکَ وَ یَضِلُّ فِیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِک‏. [52]

پسرک من وصیّت و سفارشم را دریاب، و بدان آنکه مرگ در اختیار او مى‏باشد زندگى هم در اختیار او است، و آفریننده میراننده است، و نیست کننده باز گرداننده است، و گرفتار کننده رهاننده است (خلاصه در کارها مؤثّرى جز خداى بى‏همتا نیست) و دنیا پابرجا نمانده مگر بر آنچه خدا براى آن قرار داده از بخششها و آزمایش و پاداش‏ در روز رستخیز، و بر آنچه خواسته از آنچه نمى‏دانیم، پس اگر چیزى از امور بر تو مشکل شد (نپندار که از روى حکمت و مصلحت نبوده، بلکه) آنرا بر نادانى خود بآن پندار، زیرا تو در نخستین بار آفرینشت نادان بودى پس دانا شدى، و چه بسیار است چیزى که تو به (حکمت و مصلحت) آن نادانى و اندیشه‏ات در آن سرگردان بوده، و بینائیت در آن گمراه است، پس از آن بآن بینا گردى. [53]

این است در تمام احوال باید به خداوند متعال اعتماد کرده ویقین بدانیم که اصلاً از حکیم و قادر مطلق جز خیر و مصلحت سر نمی زند و لذا در حدیثی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمودند‌:

عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لَا یَقْضِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِّضَ‏ بِالْمَقَارِیضِ‏ کَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ مَلَکَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا کَانَ خَیْراً لَهُ. [54] امام صادق علیه السّلام فرمود: در شگفتم از مرد مسلمان که خداى عز و جل برایش سرنوشتى نکند، جز آنکه خیر او باشد، اگر بدنش را با قیچى‏ها ببرند خیر اوست و اگر هم تمام خاور و باختر روى زمین را مالک شود خیر اوست.

بنابراین مؤمن نباید در هیچ حالی از حالات وقتی که به او بلیه‌ای نازل می‌شود گمان کند ضرر کرده زیرا یا این بلیه استحقاقی است که در این صورت با بلیه ای که به او رسیده سزای عملش را در این دنیا دیده و از عذاب اخروی مصون مانده است و یا موجب کمال و رشد اوست و... بالاخره چون خداوند مالک و فروانروای هستی است در ملک چنین سلطانی مؤمن ضرر نمی‌کند. این است که در روایتی از نبیّ مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:

عَجَباً لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ‏ إِنَّ أَمْرَهُ کُلَّهُ لَهُ خَیْرٌ وَ لَیْسَ ذَلِکَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَکَرَ فَکَانَ خَیْراً لَهُ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَکَانَ خَیْراً لَهُ.[55] شگفتا از کار مؤمن! هر چه می‌کند، برایش خیر است و برای کسی دیگر این چنین نیست. وقتی فراخی می‌آید، شکر می‌کند و برایش خیر می‌شود و وقتی تنگی می‌رسد، صبر می‌کند و برایش خیر می‌گردد.

 این است که وقتی علی اصغر علیه السلام در روز عاشورا از طرف حرمله علیه اللعنة مورد آن ظلم عظمی واقع شد حضرت ابا عبد الله علیه السلام فرمودند‌: تحمّل آنچه از بلا که برمن نازل می‌شود، برای من آسان است زیرا همه‌ی اینها را خدا می‌بیند.[56] و حتی در روایات وارد شده که مؤمن از دعایش نیز ضرر نمی‌کند اگر چه مستجاب نشود زیرا‌: فرمود مؤمن در دعاهاى خود یکى از سه استفاده را مى‏برد یا برایش ذخیره مى‏شود و یا دعایش مستجاب میگردد و یا بلائى از او دفع مى‏شود که باید دچار آن بلا می‌شد.[57]

این است که از پیابر اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز روایت شده که فرمودند‌:

یَا یَا عِبَادَ اللَّهِ‏ أَنْتُمْ‏ کَالْمَرْضَى‏ وَ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِیمَا یُعَلِّمُهُ الطَّبِیبُ وَ یدبّرُه لَا فِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَکُونُوا مِنَ الْفَائِزِین‏. [58] «اى بندگان خدا! شما همانند مریض هستید و پروردگار عالم مانند طبیب است و صلاح مریض در آن چیزى است که طبیب آن را یاد می‌دهد و عاقبت اندیشى مى‏کند، نه در اشتهاى مریض و خواسته‏هاىاو ، پس تسلیم امر خدا باشید تا رستگار گردید».

2.      برخی از شرور استحقاقی و نتیجه‌ی اعمال ما است

استحقاقی بودن بعضی از آلام و شرور یکی از حقایق مورد اشاره‌ی روایات می باشد. لکن با این همه این آلام و شرور را برای مؤمن مایه‌ی جبران و تمحیض ذنوب و برای کافران مایه‌ی لعن و عقاب می داند: از امام رضا علیه السلام روایت شده که‌:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ‏ الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِیرٌ وَ رَحْمَةٌ وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَةٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا یَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى لَا یَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْب‏. [59]

محمّد بن سنان گوید: امام هشتم علیه السّلام فرمود: بیمارى مؤمن موجب پاک شدن او است از گناهان و لغزشها، و نیز رحمت خداوند است بر او، و براى کافر موجب عذاب و لعنت، و بیمارى دست از گریبان مؤمن بر ندارد تا او را از گناهان پاک سازد. [60]

در حدیثی نیز از امام صادق علیه السلام بسیاری از مشکلات اجتماعی و معیشتی، معلول گناهان خود انسان دانسته شده است‌:

 إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا غَضِبَ عَلَى أُمَّةٍ ثُمَّ لَمْ یُنْزِلْ بِهَا الْعَذَابَ أَغْلَى‏ أَسْعَارَهَا وَ قَصَّرَ أَعْمَارَهَا وَ لَمْ تَرْبَحْ تُجَّارُهَا وَ لَمْ تَغْزُرْ أَنْهَارُهَا وَ لَمْ تَزْکُ ثِمَارُهَا وَ سُلِّطَ عَلَیْهَا شِرَارُهَا وَ حُبِسَ عَلَیْهَا أَمْطَارُهَا.[61] هر گاه خداوند بر یک ملتى غضب کند عذاب‏ بر آنها نازل نمیکند، بلکه قیمتها را بالا میبرد و عمرها را کوتاه میکند بازرگانان سود نمیبرند، رودخانه‏ها آب ندارند، میوه‏ها خوب نمیشوند، و بدان مسلط میشوند[62] .

حتی در روایاتِ ما تعداد کسانی که بر اثر عقوبتِ گناه می‌میرند بیشتر از تعداد کسانی که به سبب اجل طبیعی می‌میرند، معرفی شده‌ است[63]. و نیز روایات برای گناهان جدید بلایای جدید اعلام شده است [64]. عدم توفیق نسبت به نیکی‌ها نیز از دیگر موارد استحقاقیِ مورد اشاره در روایات است [65].

در حدیثی از امام رضا علیه السلام نقل شده است که مؤمن هر گناه و خطایی که انجام میدهد در این دنیا دچار اندوهی خواهد شد تا از این طریق از آلودگیِ آن گناه پاک گردد: مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا ارْتَکَبَ ذَنْباً أَوْ خَطَأً إِلَّا نَالَهُ فِی ذَلِکَ غَمٌّ یُمَحَّصُ عَنْهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ أَنَّهُ أَتَى بِذُنُوبٍ بِعَدَدِ الْقَطْرِ وَ الْمَطَرِ وَ بِعَدَدِ الْحَصَى وَ الرَّمْلِ وَ بِعَدَدِ الشَّوْکِ وَ الشَّجَرِ فَإِنْ لَمْ یَنَلْهُ فِی نَفْسِهِ فَفِی أَهْلِهِ وَ مَالِهِ فَإِنْ لَمْ یَنَلْهُ فِی أَمْرِ دُنْیَاهُ و مَا یَغْتَمُّ بِهِ تَخَایَلَ لَهُ فِی مَنَامِهِ مَا یَغْتَمُّ بِهِ فَیَکُونُ ذَلِکَ تَمْحِیصاً لِذُنُوبِه‏. [66] از شیعیان ما قلم مرفوع شده است یعنى کردار آنها را ننویسند عرض کردم اى سید من این چگونه خواهد شد فرمود بسبب اینکه از ایشان عهد گرفته شده به اینکه در دولت باطل تقیه کنند تا از مرد ایمان باشند و آنان را در راه ما می‌ترسانند و تکفیر می‌کنند و تکفیر نشویم در راه ایشان و بسبب ما کشته شوند و ما کشته نشویم بسبب ایشان و احدى از شیعیان ما نیست که مرتکب گناه یا خطائى شود مگر آنکه به او غمى می‌رسد که گناهان او را از او بزداید و کفاره گناهانش شود اگر چه به عدد قطره‏ها و بارانها و به عدد سنگریزه‏ها و ریگها و خارها و درختها گناه کرده باشد و اگر به خود او غمى نرسد به اهل و مال او برسد و اگر در امر دنیاى او غمى به او نرسد در خواب به او غمى خطور کند که کفاره گناهانش شود و گناهانش ریخته شود.[67]

از امام صادق نیز نقل شده که فرمودند سر درد یک شبه باعث ریزش و بخشش همه‌ی گناهان بجز کبائر می‌شود: صُدَاعُ لَیْلَةٍ تَحُطُّ کُلَّ خَطِیئَةٍ إِلَّا الْکَبَائِر [68]

البته بعضی از روایات نیز در این زمینه وصول به برکات را خالی از شرط نگذاشته است‌:

 عَنْ أَبِی عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ مَنِ اشْتَکَى لَیْلَةً فَقَبِلَهَا بِقَبُولِهَا وَ أَدَّى إِلَى اللَّهِ شُکْرَهَا کَانَتْ لَهُ کَفَّارَةُ سِتِّینَ سَنَةً قَالَ قُلْتُ وَ مَا مَعْنَى قَبِلَهَا بِقَبُولِهَا قَالَ صَبَرَ عَلَى مَا کَانَ فِیهَا.[69] محمّد بن عبید اللَّه عرزمى‏ گوید شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود: هر کس یک شب بیمار شود و آن را نیکو بپذیرد و خدا را بدان شکر گوید کفّاره شصت سال او خواهد بود، راوى گوید: عرض کردم معنى نیکو پذیرفتن آن چیست؟ فرمود: صبر و مقاومت بر ناراحتى آن. [70]

و البته برای صبر و دعایِ برای صحت از این مرضی نیز اجر و ثواب منظور شده است. در روایتی از امام صادق علیه السلام نقل شده که وقتی علی علیه السلام به عیادت سلمان رفت، حضرت به او فرمود‌: ای سلمان! هیچ شیعه‌ای از ما نیست که به او مرضی برسد، مگر اینکه به خاطر گناهی است که از او سر زده و این مرض نیز باعث پاکیِ او از گناه خواهد بود. سلمان عرض کرد: بنابراین در این مرض برای ما هیچ اجری جز پاکی از گناه نخواهد بود؟ حضرت فرمود: ای سلمان! برای شما بابت صبر بر آن مرض اجر خواهد بودو علاوه بر آن تضرع و دعائی که از بابت آن مرض به درگاه الهی عرضه می‌دارید، برای شما حسنات وشته شده و ترفیع درجات می‌یابید. اما خود مرض تطهیر و کفاره‌ی گناه خواهد بود.[71]

و حتی در روایات درد و رنج رسیده از مریضی کودک را مایه بخشش گناهان والدین دانسته‌اند.[72]

البته در حدیث مفضل وقتی مفضّل از امام علیه السلام درباره‌ی کسانی که نقص عضو داشته می‌پرسد، امام علیه السلام در ابتدا به استحقاقی بودن بعضی از آنها اشاره می‌کند و در نهایت می‌فرماید همین کسانی مستحق نیز بوده‌اند اینگونه بلایا را قرین با شکر و صبر نمایند و بازگشت به خدا نمایند، به ثوابی می‌رسند که اگر مخیر به بازگشت به دنیا شوند، باز برگشت به حالت گذشته را بر می‌گزینند تا صواب بیشتری را کسب نمایند‏.[73]

3.      عوض الهی جبران کننده‌ی تلخی‌های دنیا

در مورد آلام و شرور غیر استحقاقی، سخن اهل البیت علیهم السلام همان مطلبی است که از زبان متکلمان بیان شده و در واقع منشأ سخنان آنان همین روایات است. از دیدگاه روایات کسانی که در این دنیا دچار رنج و اندوهی شوند که مستحق آن نبوده اند خداوند متعال عوض از این مصائب چیزهایی را به ایشان ارزانی می دارد که آرزو میکنند که ای کاش به سخت تر از اینها دچار می شدند تا در عوض در اینجا از آن بهره می بردند و حتی در روایتی، آرزو می کنند ای کاش در دنیا با قیچی تکه تکه می شدند تا در مقابل به حظِّ بیشتری در آن عالم میرسیدند‌:

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَلْقَى مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ کَانَ مِسْقَاماً فَقَالَ لِی یَا عَبْدَ اللَّهِ لَوْ یَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّى أَنَّهُ قُرِّضَ‏ بِالْمَقَارِیضِ‏. [74] عبد اللَّه بن ابى یعفور- که همیشه بیمار بود-می‌گوید: از دردهائى که به من می‌رسید به امام صادق علیه السّلام شکایت کردم، حضرت به من فرمود: اى عبد اللَّه اگر مؤمن پاداشى را که براى مصیبتها دارد بداند، آرزو می‌کند که او را با قیچی‌ها تکه تکه کنند.[75]

از همین نمونه است روایاتی که بیان می‌دارند که اگر شخصی به بازار رود، چیزی را ببیند و دلش آنرا بخواهد ولی نتواند آن را بخرد، خداوند بابت هر چیزی که را می‌خواسته اما توان خریدش را نداشته ثوابی به او اعطاء می‌کند‌.[76]

حتی روایات ما از صحنه‌ی بسیار عجیبی از قیامت خبر می دهند؛ صحنه‌ای که خداوند در آنجا از فقراء مؤمنین بابت فقری که در دنیا به آنان رسیده بود معذرت می خواهد‌:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ- جَلَّ ثَنَاؤُهُ- لَیَعْتَذِرُ إِلى‏ عَبْدِهِ‏ الْمُؤْمِنِ الْمُحْوِجِ فِی الدُّنْیَا، کَمَا یَعْتَذِرُ الْأَخُ إِلى‏ أَخِیهِ، فَیَقُولُ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی، مَا أَحْوَجْتُکَ فِی الدُّنْیَا مِنْ هَوَانٍ کَانَ بِکَ عَلَیَّ، فَارْفَعْ هذَا السَّجْفَ، فَانْظُرْ إِلى‏ مَا عَوَّضْتُکَ مِنَ الدُّنْیَا» قَالَ: «فَیَرْفَعُ، فَیَقُولُ: مَا ضَرَّنِی مَا مَنَعْتَنِی مَعَ مَا عَوَّضْتَنِی». [77] امام صادق علیه السّلام فرمود: همانا (روز قیامت) خدا- جل ثناؤه- از بنده مؤمنِ محتاجِ در دنیایش پوزش می‌خواهد، همانطور که برادرى از برادرش پوزش می‌خواهد و می‌فرماید: به عزّت و جلالم سوگند که ترا در دنیا براى خوار بودن در نظرم محتاج نکردم، این روپوش را بردار و ببین به جاى دنیا به تو چه داده‏ام، او برمی‌دارد و می‌گوید: با این عوض که عطا فرمودى، زیانى به من ندارد آنچه از دنیا از من باز گرفتى.[78]

4.      شرور راهی برای فهم لذتِ طاعت و المِ معصیت

در حدیثی از امیر بیان علی علیه السلام نقل شده که حضرت از حکمت های وجود شرور در این عالم را این دانسته اند که شرور موجب درک انسانهای این دنیا می باشدتا المِ معصیتهایی که مورد وعید انبیاء و اولیاء است را بفهمند‌:

وَ رُوِیَ‏ أَنَّهُ اتَّصَلَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِهِ خَاضُوا فِی التَّعْدِیلِ وَ التَّجْرِیحِ فَخَرَجَ حَتَّى صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ أَرَادَ أَنْ یَکُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِیعَةٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِیفَةٍ- فَعَلِمَ أَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا کَذَلِکَ إِلَّا بِأَنْ یُعَرِّفَهُمْ مَا لَهُمْ وَ مَا عَلَیْهِمْ وَ التَّعْرِیفُ لَا یَکُونُ إِلَّا بِالْأَمْرِ وَ النَّهْیِ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ لَا یَجْتَمِعَانِ إِلَّا بِالْوَعْدِ وَ الْوَعِیدِ وَ الْوَعْدُ لَا یَکُونُ إِلَّا بِالتَّرْغِیبِ وَ الْوَعِیدُ لَا یَکُونُ إِلَّا بِالتَّرْهِیبِ وَ التَّرْغِیبُ لَا یَکُونُ إِلَّا بِمَا تَشْتَهِیهِ أَنْفُسُهُمْ وَ تَلَذُّ أَعْیُنُهُمْ وَ التَّرْهِیبُ لَا یَکُونُ إِلَّا بِضِدِّ ذَلِکَ ثُمَّ خَلَقَهُمْ فِی دَارِهِ وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اللَّذَّاتِ لِیَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ اللَّذَّاتِ الْخَالِصَةِ الَّتِی لَا یَشُوبُهَا أَلَمٌ أَلَا وَ هِیَ الْجَنَّةُ وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ الْآلَامِ لِیَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ الْآلَامِ الْخَالِصَةِ الَّتِی لَا یَشُوبُهَا لَذَّةٌ أَلَا وَ هِیَ النَّارُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ تَرَوْنَ نَعِیمَ الدُّنْیَا مَخْلُوطاً بِمِحَنِهَا وَ سُرُورَهَا مَمْزُوجاً بِکَدِرِهَا وَ هُمُومِهَا.[79] روایت شده که در حضور أمیر المؤمنین علیه السّلام گروهى مذاکره در پیرامون نسبت دادن عدل و ظلم به پروردگار مى‏کردند، پس آن حضرت از مکان خود برخاسته و به سوى مسجد آمده و بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:

اى مردم! بدانید که خداوند سبحان چون خلق را بیافرید چنان خواست که از نقص به کمال روند و در آداب و فضائل اخلاقى به مقامى شریف و پایه‏اى بلند و ارجمند رسند، او مى‏دانست که آنان به کمال مطلوب نرسند جز به آنکه آنچه مفید براى ایشانست و آنچه مضرّ، همه را به آنان بیاموزد، و آموختن جز به امر و نهى ممکن نباشد، و امر و نهى نیز جز با وعد و وعید راست نیاید، و وعد و وعید جز با تشویق و تهدید صورت نپذیرد، و تشویق جز بدان چه دل بدان خواهان است و دیده از آن کامیاب نخواهد بود، و تهدید بر خلاف آن.

سپس مخلوق را در این جهان منزل داد و پاره‏اى از لذّات را به آنان بنمود تا بر لذّات پاک آخرت که بهشت است راه یابند، و پاره‏اى از رنجها و محنتها را در این جهان به ایشان نشان داد تا بدین وسیله بر آلام و ناراحتیها و گرفتاریهاى آن جهان که عبارت از دوزخ است پى برند و از این عذاب موقّت بر آن عذاب ابدى استدلال کنند، و از این رو است که لذّات این جهان‏ همیشه با سختى و رنج توأم است و خوشى و سرورش با اندوه و غم. [80]

5.      شرور موجب آزمایش انسان

انسان راستگو و راستین قدم را در سختی‌ها باید شناخت و الاّ ممکن است همه در راحتی و خوشی سر بلند بر آیند. این استکه در سختی و محنت و گرفتاری ها، مومنان واقعی از غیر آنان غربال  می شوند و دوست از دشمن تمییز داده می‌شود. و لذا آزمایش و امتحان و در چنین صحنه ای قرار گرفتن یکی دیگر از فلسفه های شرور است که مورد اشاره‌ی روایات می باشد. علی علیه السلام در خطبه ای از نهج البلاغه به زیبایی این حقیقت را به تصویر کشیده و وجدان و عقل معارف جویانِ منصف را با صحنه ها ی خوبی برای اصطیاد معارف الهی روبرو نموده است‌: 

وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ یَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِیَاؤُهُ وَ یَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ وَ طِیبٍ یَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ لَفَعَلَ‏ وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِیهِ عَلَى الْمَلَائِکَةِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْیِیزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْیاً لِلِاسْتِکْبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُیَلَاءِ مِنْهُم.‏ [81]

و اگر خدا مى‏خواست آدم را بیافریند از نورى که روشنى آن دیده‏ها را تیره سازد، و زیبایى آن بر خردها غالب گردد (عقلها در برابر آن حیران و سرگردان شوند) و از چیز خوشبوئى که بوى خوش آن اشخاص را فرا گیرد، هر آینه مى‏آفرید، و اگر (چنین) مى‏آفرید گردنها در برابر آدم فروتن، و آزمایش در باره او بر فرشتگان آسان مى‏شد (بى‏درنگ شیطان به سجده او مى‏شتافت و او را مادون خود تصوّر نمى‏کرد) و لیکن خداوند سبحان آفریدگانش را مى‏آزماید به بعضى از آنچه اصل و سببش را نمى‏دانند براى امتیاز دادن و جدا ساختن آنها (از غیر- شان) و براى برطرف کردن تکبّر و گردنکشى و دور نمودن خودپسندى از آنان‏. [82]

حضرت در فرازهایی دیگر از این خطبه، مناسک حج را مورد مثال خود قرار داده و فرموده اند که اگر خداوند می خواست خانه‌ی کعبه را در میان باغهای سر سبز و آباد و نهرهای روان و زمین های نرم و هموار و پر درخت قرار می داد و اگر می خواست پایه های خانه‌ی کعبه را از زمرّد سبز و یاقوت قرمز قرار می داد، امّا خداوند این کار را نکرد؛ زیرا در این صورت دیگر کسی در صحنه‌ی حقیقی آزمایش قرار نمی گرفت و کسی در مورد پذیرش دین الهی تردید نمی کرد و وسوسه های ابلیس سبک و خفیف می شد، بعد حضرت در ادامه فرمودند‌:

وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْکَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِی نُفُوسِهِمْ وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِه‏. [83]

و لیکن خداوند بندگانش را به سختیهاى گوناگون مى‏آزماید، و با کوششهاى رنگارنگ از آنان بندگى مى‏خواهد، و ایشان را به اقسام آنچه پسندیده طباع نیست امتحان مى‏فرماید براى بیرون کردن کبر و خودپسندى از دلها و جا دادن فروتنى در جانهایشان، و براى اینکه آن آزمایش را درهاى گشاده بسوى فضل و احسان خود و وسائل آسان براى عفو و بخشش خویش قرار دهد. [84]

سنت امتحان و آزمایش به گونه‌ای است که امام باقر علیه السلام فرمودند‌:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلَاءِ کَمَا یَتَعَاهَدُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّةِ مِنَ الْغَیْبَةِ وَ یَحْمِیهِ الدُّنْیَا کَمَا یَحْمِی الطَّبِیبُ الْمَرِیضَ. [85]

امام باقر علیه السّلام فرمود: همانا خداى عز و جل مؤمن را با بلا دلجوئى میکند، چنان که مرد با هدیه‏اى که از سفر براى خانواده‏اش میبرد از آنها دلجوئى میکند، و خدا مؤمن را از دنیا پرهیز میدهد چنان که پزشک بیمار را پرهیز میدهد.[86] [یعنی این بلاها مؤمن را از دنیا که امّ المصائب و کلید شرور است حفظ می‌کند.]

وحتی در بعضی از روایات بلا را از لازمه های لا ینفک مؤمنان نام برده است تا از این طریق به کمالات مورد عنایت خداوند نائل شوند‌.[87]

6.      شرور مایه‌ی تکامل بشر

پاسخ دیگر در معارفِ مخزونِ در روایات این است که بعضی ابتلائات نسبت به بعضی از بندگان مایه‌ی رشد و تکامل است. و چه زیبا امیر بیان، علیّ علیه السلام این مطلب را همراه با دیگر فلسفه های شرور که قبلاً گفتیم بیان نمودند‌: 

إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَةٌ.[88] گرفتارى براى ستمگران موجب ادب آنها مى‏شود، و براى مؤمن آزمایش حساب مى‏گردد، و براى پیامبران موجب درجات است و براى اولیاء کرامت به حساب مى‏آید.

همچنین عبد الرحمن بن حجاج می‌گوید خدمت امام صادق علیه السّلام سخن از بلا و آنچه خداى عز و جل مؤمن را به آن مخصوص می‌دارد به میان آمد، حضرت فرمود:

سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً فِی الدُّنْیَا فَقَالَ النَّبِیُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ یُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بَعْدُ عَلَى قَدْرِ إِیمَانِهِ وَ حُسْنِ أَعْمَالِهِ فَمَنْ صَحَّ إِیمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلَاؤُهُ‏ وَ مَنْ سَخُفَ‏ إِیمَانُهُ‏  وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ‏ قَلَّ بَلَاؤُهُ‏.[89] از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله پرسیدند: در دنیا بلاى کدام کس سخت‏تر است؟ فرمود: پیغمبران، سپس هر که به آنها شبیه‏تر است به ترتیب و بعد از آن مؤمن به اندازه ایمان و نیکى کردارش گرفتار شود، پس هر که ایمانش درست و کردارش نیکو باشد گرفتاریش سخت است و هر که ایمانش سست و عملش ضعیف باشد گرفتاریش اندک است.[90]

7.      شرور موجب بازدارندگی انسانها از سر کشی

از دیگر پاسخ های روایی در این زمینه این است که شرور و بلایا موجب بازدارندگی انسانها از سر کشی و معصیّت است. امام صادق علیه السلام در حدیث مفضل، ابتداء در بیان شبهه‌ی شرور اینگونه می‌فرمایند‌: گاه مردم گرفتار بلایى مى‏شوند که نیکوکار و بدکار را فرا مى‏گیرد، گاه نیز انسانهاى نیکوکار دچار مى‏شوند و بدکاران مى‏رهند. اینان مى‏گویند: این امر با تدبیر و حکمت نمى‏سازد پس چه دلیلى دارد؟ آنگاه امام صادق خود در جواب از این شبهه می‌فرمایند‌:

 فَیُقَالُ لَهُمْ إِنَّ هَذِهِ الْآفَاتِ وَ إِنْ کَانَتْ تَنَالُ الصَّالِحَ وَ الطَّالِحَ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ ذَلِکَ صَلَاحاً لِلصِّنْفَیْنِ کِلَیْهِمَا أَمَّا الصَّالِحُونَ فَإِنَّ الَّذِی یُصِیبُهُمْ مِنْ هَذَا یزدهم [یَرُدُّهُمْ‏] نِعَمَ رَبِّهِمْ عِنْدَهُمْ فِی سَالِفِ أَیَّامِهِمْ فَیَحْدُوهُمْ ذَلِکَ عَلَى الشُّکْرِ وَ الصَّبْرِ وَ أَمَّا الطَّالِحُونَ فَإِنَّ مِثْلَ هَذَا إِذَا نَالَهُمْ کَسَرَ شِرَّتَهُمْ وَ رَدَعَهُمْ عَنِ الْمَعَاصِی وَ الْفَوَاحِش‏.[91] در پاسخ آنان باید گفت: اگر چه این بلاها گاه صالح و طالح را در بر مى‏گیرد امّا خداوند جلّ و علا سود هر دو را در آنها نهاده است؛ زیرا صالحان هنگامى که گرفتار مى‏شوند به یاد نیکیها و نعمات گذشته خداوند و پروردگار خویش مى‏افتند و پیشانى بر خاک مى‏نهند و او را سپاس مى‏گزارند و شکیبایى پیشه خود مى‏سازند. بدکاران و فاسدان نیز وقتى که گرفتار این بلاها مى‏شوند، قدرى شکسته مى‏شوند و از معصیت و فساد مى‏پرهیزند.[92]

8.      بر اساس لیاقت قبل از خلقت

یکی از پاسخ های زیبای روایات در این زمینه روایاتی است که تبعیض‌ها و قدر و منزلتِ هر کس را بر اساس شایستگی‌های او مطرح می‌کنند. البته این دسته روایات متأسفانه مغفول واقع شده و کمتر از آن بحث شده و حتی خیلی‌ها که در صدد پاسخ به مسائلی چون شرور بوده‌اند این دیدگاه را به عنوان یک قول ضعیف نیز نقل نکرده‌اند. البته ما نیز در این مجال به اشاره‌ای از آن اکتفا می‌کنیم چرا که صحبت در این زمینه خود تحقیق مستقلی را لازم دارد.

بنابر تعالیم بلند بعضی از روایات، انسان در عالمی غیر از این، و در محیطی کاملاً آزاد و با اختیار خود مورد آزمایش و اختبار قرار گرفت، هر کسی بنابر شایستگی‌هایی که در آنجا کسب نموده دارای امتیازات و عنایاتی گردیده است. در صورت صحت صدوری و معنایی این دسته از روایات ما توان پاسخ گویی به بسیار از مسائل و شبهات از جمله راز برگزیدگی برخی به مقام نبوت و امامت و... و راز بسیاری از تفاوتها‌ی دیگر را خواهیم شد.

بر اساس این روایات حتی تفاوت جمادات نیز بر اساس شایستگی‌های قبلی آنهاست، شایستگی‌ای که پای اختیار و انتخاب در آن باز است. به دو روایت در این زمینه توجه کنید‌:

در کتاب ارشاد القلوب از معصوم نقل شده که فرومود‌:

  الْعَقِیقُ أَوَّلُ جَبَلٍ أَقَرَّ لِلَّهِ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ الْوَحْدَانِیَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِیٍّ ع بِالْوَلَایَةِ وَ قَدَّرَ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ أَنَّهُ لَا یَرُدَّ کَفّاً رُفِعَتْ إِلَیْهِ بِالْعَقِیقِ وَ لَا یُعَذِّبُهَا.[93] عقیق اولین کوهى است که پیش از همه به یگانگى خدا و رسالت محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلم و ولایت على علیه السّلام اقرار و اعتراف کرد و خداوند بر خود لازم فرمود، که دستى که انگشتر عقیق را با خود دارد، محروم برنگرداند و عذابش ننماید.

روایت دوم از امام صادق علیه السلام از آباء طاهرینش علیهم السلام است که فرمودند پیغمبر صلی الله علیه در وصایای خود به علی علیه السلام فرمود‌: یَا عَلِیُّ تَخَتَّمْ بِالْیَمِینِ فَإِنَّهَا فَضِیلَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُقَرَّبِینَ قَالَ بِمَ أَتَخَتَّمُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ بِالْعَقِیقِ الْأَحْمَرِ فَإِنَّهُ أَوَّلُ جَبَلٍ‏ أَقَرَّ لِلَّهِ‏ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِی بِالنُّبُوَّةِ وَ لَکَ بِالْوَصِیَّةِ وَ لِوُلْدِکَ بِالْإِمَامَةِ وَ لِشِیعَتِکَ بِالْجَنَّةِ وَ لِأَعْدَائِکَ بِالنَّارِ. [94] یا علىّ: انگشترى در دست راست کن، زیرا که آن فضیلتى از جانب خدا براى مقرّبین است، علىّ علیه السّلام پرسید: با چگونه نگینى انگشترى بدست کنم؟ فرمود با عقیق سرخ، زیرا که آن نخستین کوهیست که براى خدا بربوبیّت، و براى من به نبوّت، و براى توبه وصایت و براى فرزندانت به امامت، و براى شیعیان تو به بهشت و براى دشمنان توبه دوزخ اقرار کرده است.

شایستگی و فضیلت ملائک بر  یکدیگر نیز از موارد مورد اشاره در این روایات  است که تمام این فضیلت را به بحث شایستگی و انتخاب باز می‌گرداند‌: عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَیِّ عِلَّةٍ وَضَعَ اللَّهُ الْحَجَرَ فِی الرُّکْنِ الَّذِی هُوَ فِیهِ وَ لَمْ یُوضَعْ فِی غَیْرِهِ وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ تُقَبَّلُ وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ وُضِعَ مِیثَاقُ الْعِبَادِ وَ الْعَهْدُ فِیهِ وَ لَمْ یُوضَعْ فِی غَیْرِه‏... فَأَمَّا عِلَّةُ مَا أَخْرَجَهُ اللَّهُ مِنَ الْجَنَّةِ فَهَلْ تَدْرِی مَا کَانَ الْحَجَرُ قُلْتُ لَا قَالَ کَانَ مَلَکاً مِنْ عُظَمَاءِ الْمَلَائِکَةِ عِنْدَ اللَّهِ فَلَمَّا أَخَذَ اللَّهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ الْمِیثَاقَ کَانَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ أَقَرَّ ذَلِکَ الْمَلَکُ فَاتَّخَذَهُ اللَّهُ أَمِیناً عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ فَأَلْقَمَهُ الْمِیثَاقَ وَ أَوْدَعَهُ عِنْدَهُ وَ اسْتَعْبَدَ الْخَلْقَ أَنْ یُجَدِّدُوا عِنْدَهُ فِی کُلِّ سَنَةٍ الْإِقْرَارَ بِالْمِیثَاقِ وَ الْعَهْدِ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهِمْ ثُمَّ جَعَلَهُ اللَّهُ مَعَ آدَمَ فِی الْجَنَّةِ یُذَکِّرُهُ الْمِیثَاقَ وَ یُجَدِّدُ عِنْدَهُ الْإِقْرَارَ فِی کُلِّ سَنَةٍ.[95]

آیا مى‏دانى اصل حجر الاسود چیست؟بکیر مى‏گوید: عرضه داشتم: خیر. حضرت فرمودند: حجر فرشته‏اى عظیم الشأن و از بزرگان ملائکه بوده و وقتى حق عزّ و جلّ از فرشتگان اخذ میثاق کرد او اوّلین نفرى از فرشتگان بود که اقرار نمود و ایمان آورد لا جرم بارى تعالى بر جمیع مخلوقات امینش قرار داد و میثاق خلائق را در او به رسم امانت قرار داد و از تمام مخلوقات اقرار گرفت که نزد او در هر سال اقرار به میثاق و عهدى که خداوند از آنها گرفته است را تجدید نمایند.[96]

و مقامات انبیاء نیز بر اساس شایستگی های سابق آنان معرفی شده است‌:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّ بَعْضَ قُرَیْشٍ قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ سَبَقْتَ الْأَنْبِیَاءَ وَ أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ وَ خَاتَمَهُمْ قَالَ إِنِّی کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّی وَ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ حِینَ أَخَذَ اللَّهُ‏ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ‏ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ فَکُنْتُ أَنَا أَوَّلَ نَبِیٍّ قَالَ بَلَى فَسَبَقْتُهُمْ بِالْإِقْرَارِ بِاللَّهِ. [97]امام صادق علیه السلام فرمود: یکى از قریش به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله گفت: شما که آخرین و پایان پیغمبران هستى، به چه سبب (در مقام و رتبه) از همه پیش افتادى؟ فرمود: زیرا من نخستین کسى بودم که بپروردگارم ایمان آوردم و نخستین کسى که پاسخ گفت، زمانى که خدا از پیغمبران پیمان گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که مگر نه اینست که من پروردگار شما هستم؟ گفتند چرا، من نخستین پیغمبرى بودم که چرا گفت: پس سبقت من بر پیغمبران به واسطه اقرار بخدا بود (که پیش از همه گفتم).[98]

همچنین این دسته از روایات پاسخگوی بسیاری از شبهات مطرح بر محوریت شرور است از جمله راز تفاوتها و استعدادها و... آیا روایتی را که نقل می‌کنیم غیر از این، معنایی دارد‌:

فِیهَا أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ تَکُونُ عَلَقَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ تَکُونُ مُضْغَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ یَبْعَثُ اللَّهُ مَلَکَیْنِ خَلَّاقَیْنِ فَیُقَالُ لَهُمَا اخْلُقَا کَمَا یُرِیدُ اللَّهُ ذَکَراً أَوْ أُنْثَى صَوِّرَاهُ وَ اکْتُبَا أَجَلَهُ وَ رِزْقَهُ وَ مَنِیَّتَهُ وَ شَقِیّاً أَوْ سَعِیداً وَ اکْتُبَا لِلَّهِ الْمِیثَاقَ الَّذِی أَخَذَهُ عَلَیْهِ فِی الذَّرِّ بَیْنَ عَیْنَیْهِ فَإِذَا دَنَا خُرُوجُهُ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ بَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِ مَلَکاً یُقَالُ لَهُ زَاجِرٌ فَیَزْجُرُهُ فَیَفْزَعُ فَزَعاً فَیَنْسَى الْمِیثَاقَ وَ یَقَعُ إِلَى الْأَرْضِ یَبْکِی مِنْ زَجْرَةِ الْمَلَکِ.[99] چون نطفه در رحم افتد چهل روز بماند و چهل روز علقه شود، و چهل روز مضغه، سپس خدا دو فرشته خلاق را بفرستد و به آنها گفته شود بیافرینید چنان که خدا خواهد پسر یا دختر، صورتش را بسازید و مرگ و روزى و شقاوت و سعادت او را و پیمانى که خدا از او در ذرّ گرفته میان دو چشمش بنویسید، و چون ولادتش نزدیک شود خدا فرشته‏اى بنام «زاجر» فرستد و او را نهیب زند و بهراسد و پیمان را فراموش کند و به زمین افتد و از نهیب فرشته گریه کند.[100]

بنابر این با توجه به این دسته از روایات ما می‌توانیم به بسیاری از شبهاتِ حولِ محورِ شرور از جمله راز تفاوت انسانها در جنبه‌های مختلف آن پاسخ دهیم.

 

 



[1] سجده/ 7. او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید.

[2]. آل عمران/ 191. و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى‏اندیشند؛ (و مى‏گویند:) بار الها! اینها را بیهوده نیافریده‏اى‏.

.[3] روم / 8. . خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز بحق نیافریده است‏.

[4] . آل عمران/ 26 تمام خوبیها به دست توست؛ تو بر هر چیزى قادرى‏.

.[5] نمل/ 88 این صنع و آفرینش خداوندى است که همه چیز را متقن آفریده‏.

[6] . انفال/ 55. به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانى هستند که کافر شدند و ایمان نمى‏آورند.

.[7] بیّنه/ 6 . کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخند، جاودانه در آن مى‏مانند؛ آنها بدترین مخلوقاتند.

.[8] فلق/ 2. از شرّ تمام آنچه آفریده است‏

.[9] (نساء 118 و 119) [شیطان ‏] گفت: «بى‏گمان، از میان بندگانت نصیبى معیّن [براى خود] برخواهم گرفت. و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد، و وادارشان مى‏کنم تا گوشهاى دامها را شکاف دهند، و وادارشان مى‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند.» ترجمه‌ی فولاوند

.[10] صفّ/ 9  او کسى است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد.

.[11] نحل/ 89. ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است‏.

.[12] زلزله/ 8. و هر کس هموزن ذرّه‏اى کار بد کرده آن را مى‏بیند.

.[13] ناس/ 4  از شرّ وسوسه‏گر پنهانکار.

.[14] فلق/ 3 و از شرّ هر موجود شرور هنگامى که شبانه وارد مى‏شود.

.[15] ر.ک : حسن مصطفوى،  التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج‏6، ص:35 الی 38

.[16] انبیاء / 23 هیچ کس نمى‏تواند بر کار او خرده بگیرد؛ ولى در کارهاى آنها، جاى سؤال و ایراد است‏.

.[17] بقره / 156 آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى‏رسد، مى‏گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمى‏گردیم‏.

[18]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 485 آن حضرت (در تفسیر آن) فرمود: 1- گفتار إِنَّا لِلَّهِ اعتراف ما است به پادشاهى خدا (و اینکه ما مملوک و بنده او هستیم) و گفتار وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ اعتراف ما است به تباه شدن (و مردن خودمان و حاضر شدن در قیامت و روز رستخیز). ترجمه فیض الاسلام

.[19] اسراء / 85  و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است‏.

[20]. بقره /216 چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانید.

.[21] نساء /19 چه بسا چیزى خوشایند شما نباشد، و خداوند خیر فراوانى در آن قرار مى‏دهد.

.[22] نحل/ 155الی157 قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه‏ها، آزمایش مى‏کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‏کنندگان! آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى‏رسد، مى‏گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمى‏گردیم!» اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت‏یافتگان‏.

.[23] عنکبوت /2 و 3 آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟!ما کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان مى‏کنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانى که راست مى‏گویند و کسانى که دروغ مى‏گویند تحقق یابد!

.[24] ابتلی در این آیه به معنای امتحان است : و یقال: بُلی‏ فلانٌ، و ابْتُلی‏، إذا امْتُحن. تهذیب اللغة ؛ ج‏15 ؛ ص281 ؛ و ابْتَلاه‏ الله: امْتَحَنَه، و الاسم‏ البَلْوَى‏ و البِلْوَةُ و البِلْیَةُ و البَلِیَّةُ و البَلاءُ، و بُلِیَ‏ بالشی‏ء بَلاءً و ابْتُلِیَ‏؛ و البَلاءُ یکون فی الخیر و الشر. یقال: ابْتَلَیْته‏ بلاءً حسناً و بَلاءً سیِّئاً، و الله تعالى‏ یُبْلی‏ العبدَ بَلاءً حسناً و یُبْلِیه‏ بلاءً سیِّئاً . لسان العرب ؛ ج‏14 ؛ ص84 و تمام نکته نیز همین است که فقیر و غنی امتحان می‌شوند.

[25]. فجر 15 الی 17، امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد (مغرور مى‏شود و) مى‏گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!». و امّا هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ مى‏گیرد (مأیوس مى‏شود و) مى‏گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!». چنان نیست که شما مى‏پنداری. از همین سنخ است آیه‌ی :  وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الْخیْر فِتْنَةً  وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ(انبیاء - 35)

[26]. یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون.‏ روم - 7

[27]. اعراف/ 130 و ما نزدیکان فرعون (و قوم او) را به خشکسالى و کمبود میوه‏ها گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند.

[28]. انعام 42/ و43 ما به سوى امتهایى که پیش از تو بودند، (پیامبرانى) فرستادیم؛ (و هنگامى که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدّت و رنج و ناراحتى مواجه ساختیم؛ شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند! چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟! بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد؛ و شیطان، هر کارى را که مى‏کردند، در نظرشان زینت داد.

[29]. انعام/ 44 (آرى،) هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم؛ تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگى مأیوس شدند؛ (و درهاى امید به روى آنها بسته شد)

[30] . اعراف/94

[31]. کلمه" عفوا" از ماده" عفو" است که به معناى کثرت تفسیر شده، یعنى تا آنکه زیاد کردند مال و اولاد را بعد از آنکه خداوند با فرستادن بلا کم کرده بود مال و اولادشان را ممکن هم هست که به معناى محو اثر بوده باشد و لو اینکه مفسرین این احتمال را نداده‏اند- هم چنان که‏ بنا بر این احتمال، معناى جمله چنین مى‏شود که: ایشان به وسیله حسنه و نعمت‏هایى که به آنها داده شده بود آثار سوء سیئات و نقمت‏هاى قبلى را محو کردند و لیکن بجاى اینکه به راه حق هدایت شده و ضراء و سراء را از ناحیه خداى تعالى بدانند گفتند:" قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ" یعنى انسان از آنجایى که در عالم طبیعت قرار گرفته و این عالم همواره در تحول و دگرگونى است لذا خواه ناخواه محکوم به تحول و ناکامى و کامروایى است، پس نه کامروائیش امتحان خدا است و نه ناکامیش عذاب و نقمت او است. ترجمه المیزان، ج‏8، ص: 253 و 252

[32]. (اعراف 95)یعنی : هنگامى که آنها در زیر ضربات حوادث و فشار مشکلات تغییر مسیر ندادند و هم چنان در گمراهى خود باقى ماندند، ما مشکلات را از آنها برداشتیم و به جاى آن گشایش و نعمت قرار دادیم، تا آنجا که بار دیگر زندگانى آنها رونق گرفت و کمبودها به فزونى تبدیل شد و مال و نفرات آنها فراوان گردید. تفسیر نمونه، ج‏6، ص: 262

[33]. آل عمران - 178 آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى‏دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند. در سوره‌ی مومنون نیز این گونه فرموده است : فَذَرْهُمْ فىِ غَمْرَتِهِمْ حَتىَ‏ حِینٍ أَ یَحسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ نُسَارِعُ لَهمْ فىِ الْخیرْاتِ  بَل لَّا یَشْعُرُونَ(مؤمنون54 الی56 )

[34]. واژه «استدراج» به معناى فریب دادن و نزدیک کردن تدریجى است. مفهوم کلّىِ «انجام تدریجى» در این واژه نهفته است.

در اصطلاح دینى، مراد از استدراج این است که خداوند گناهکاران و نافرمانان جسور و بى‏شرم را سریع گرفتار عقوبت نمى‏کند؛ بلکه درهاى نعمت خود را بر آنها مى‏گشاید. فراوانى نعمت یا آنها را از خواب غفلت بیدار مى‏کند که این همان «هدایت الهى» است و یا بر غرور آنها مى‏افزاید و عقوبت را سخت‏تر مى‏سازد که این، استدراج است (اصول کافى، 4/ 189؛ تاج العروس، 2/ 41؛ تفسیر نمونه، 7/ 33).

 «استدراج» دو بار در قرآن کریم به کار رفته است (اعراف/ 182؛ قلم/ 44). متکلّمان مسلمان، استدراج را در دو معنا به کار برده‏اند: الف. امور و کارهاى شگفت و فوق‏العاده‏اى که از کسانى مانند مرتاضان‏ و راهبان سرمى‏زند؛ ب. مهلتى که خداوند به بندگان گناهکارش مى‏دهد و چون مى‏خواهد آنان را نگونبخت کند، خواسته‏هاى دنیایى‏شان را برمى‏آورد و بنده بى آنکه خود بداند، اندک اندک از رحمت خدا دور مى‏شود و به کیفر او نزدیک مى‏گردد (دائرة المعارف تشیّع، 2/ 100). فرهنگ شیعه، ص74، نویسنده: پژوهشکده تحقیقات اسلامى‏.

.[35] اعراف 182و183 و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایى که نمى‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد. (182)

و به آنها مهلت مى‏دهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.)

.[36] قلم / 44 ما آنان را از آنجا که نمى‏دانند به تدریج به سوى عذاب پیش مى‏بریم‏.

[37]. زخرف 33 الی 35 و اگر نه آن بود که [همه‏] مردم [در انکار خدا] امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانه‏هاى آنان که به [خداى‏] رحمان کفر مى‏ورزیدند، سقفها و نردبانهایى از نقره که بر آنها بالا روند قرار مى‏دادیم. و براى خانه‏هایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند. و زر و زیورهاى [دیگر نیز]. و همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست، و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است. (ترجه‌ی فولادوند)

.[38] انعام / 44 هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم؛ تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند)؛ ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم)؛ در این هنگام، همگى مأیوس شدند؛ (و درهاى امید به روى آنها بسته شد)

.[39] روم / 41 فساد، در خشکى و دریا بخاطر کارهایى که مردم انجام داده‏اند آشکار شده است؛ خدا مى‏خواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوى حق) بازگردند.

[40]. اعراف/ 96 و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى‏گشودیم؛ ولى (آنها حق را) تکذیب کردند؛ ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم‏.

.[41] اعراف / 136 سرانجام از آنها انتقام گرفتیم، و آنان را در دریا غرق کردیم؛ زیرا آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند.

.[42] اسراء - 82 الی84 و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏کنیم؛ و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى‏افزاید. هنگامى که به انسان نعمت مى‏بخشیم، (از حق) روى مى‏گرداند و متکبرانه دور مى‏شود؛ و هنگامى که (کمترین) بدى به او مى‏رسد، (از همه چیز) مایوس مى‏گردد. بگو: «هر کس طبق روش (و خلق و خوى) خود عمل مى‏کند؛ و پروردگارتان کسانى را که راهشان نیکوتر است، بهتر مى‏شناسد.»

[43]. محمد حسین طباطبایی،  المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص 193جناب علامه بعد این فرمایش خود به ذکر کلامی از امام فخر رازی در این زمینه پرداخته که جالب توجه است : و ذکر الإمام الرازی فی تفسیره، ما ملخصه: أن الآیة تدل على کون النفوس الناطقة الإنسانیة مختلفة بالماهیة و ذلک أنه تعالى بین فی الآیة المتقدمة أن القرآن بالنسبة إلى بعض النفوس یفید الشفاء و الرحمة و بالنسبة إلى بعض آخر یفید الخسار و الخزی ثم أتبعه بقوله: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ» و معناه أن اللائق بتلک النفوس الطاهرة أن یظهر فیها من القرآن آثار الذکاء و الکمال، و بتلک النفوس الکدرة أن یظهر فیها منه آثار الخزی و الضلال کما أن الشمس تعقد الملح و تلین الدهن و تبیض ثوب القصار و یسود وجهه.

و هذا إنما یتم إذا کانت الأرواح و النفوس مختلفة بماهیاتها فبعضها مشرقة صافیة یظهر فیها من القرآن نور على نور، و بعضها کدرة ظلمانیة یظهر فیها منه ضلال على ضلال و نکال على نکال. انتهى.

البته حضرت علامه به این فرمایش امام قید زده و به طور کلی آن نمی پذیرد :

و فیه أنه لو أقام الحجة على اختلاف ماهیات النفوس بعد رسوخ ملکاتها و تصورها بصورها لکان له وجه، و أما النفوس الساذجة قبل رسوخ الملکات فلا تختلف بالآثار اختلافا ضروریا حتى تجری فیها الحجة، و قد عرفت أن الآیة إنما تتعرض لحال الإنسان بعد حصول شاکلته و شخصیته الخلقیة الحاصلة من مجموع غرائزه و العوامل الخارجیة الفاعلة فیه الداعیة إلى نوع من العمل دعوة على نحو الاقتضاء فتبصر. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏13، ص:193 و 194

[44]. اعراف – 172: و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطرى توحید بى‏خبر ماندیم)».

شاید بتوان از آیه‌ی «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلىَ‏ شَاکلِتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى‏ سَبِیلًا » (اسراء - 84)  چنین استفاده ای کرد. باید اعتراف کرد که در این زمینه بسیار کم کار شده است .

.[45] محمد بن علی بابویه، التوحید  ص 359. حضرت صادق (ع) فرمود رسول خدا ص فرمود که هر که گمان کند که خداى تبارک و تعالى ببدى و زشتى امر میفرماید بر خدا دروغ گفته و هر که گمان کند که خوبى و بدى بى‏خواست خدا است خدا را از سلطنتش بیرون برده و هر که گمان کند که گناهان بدون قوت خدا است بر خدا دروغ گفته و هر که بر خدا دروغ گوید خدا او را در آتش دوزخ در آورد و مقصود از خوبى و بدى تندرستى و بیماریست و این معنى قول خداى تعالى است که وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً یعنى و مى‏آزمائیم شما را و مراد اینست که با شما معامله آزمایندگان میکنیم ببدى یعنى بلاها و مصیبت‏ها و نیکوئى یعنى عطاها و نعمتها آزمودگى یعنى با شما معامله اهل امتحان مینمائیم در سختى و آسانى و نکبت و دولت تا مرتبه هر یک در صبر و جزع و شکر و کفران بر عالمیان ظاهر شود. اسرار توحید / ترجمه التوحید ص 400

.[46] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار  ج‏5   ص 161    

[47]. همان ص: 123؛ تقدیر و مخلوق بودن شر در منابع دعائی مانیز مورد تأکید است از جمله در دعای جوشن کبیر : (یا من خلق الظلّ و الحرور، یا من سخّر الشّمس و القمر، یا من قدّر الخیر و الشرّ) حاجی سبزواری در باره‌ی نحوه جعل شر سخنان زیبایی در شرح این فراز از این دعای شریف و پر مضامین دارد: ان قلت: کیف التّوفیق بین مفاد هذا الاسم الشریف و بین قوله تعالى: بِیَدِکَ الخَیرُ انّکَ على کُلِّ شی‏ءٍ قَدیرٌ حیث لم یتعرض لذکر الشرّ و ما فی دعاء تکبیرات الافتتاح: «لبّیک و سعدیک و الخیر بیدیک و الشرّ لیس إلیک» حیث نفی صریحا انتساب الشرّ الیه سبحانه. قلت: یحمل ما فی الاسم الشریف على مجعولیّته بالعرض، و الآیة و الدّعاء، على عدم المجعولیّة بالذّات أو یحمل الاسم على «القدر» کما مرّ لوجود الشرّ فیه  و الآیة و الدّعاء على «القضاء». و بعبارة أخرى: الأوّل بملاحظة نسبة الأشیاء بعضها إلى بعض فی العرض بما هی متصادمة و متقاومة، و الثانی بملاحظة نسبتها إلى مبدأ الخیر و الکمال و انّها مظاهر أسماء الجمال و الجلال بل فانیة فیها، فما فی الدّعاء لا بدّ أن یؤخذ سالبة بسیطة لا موجبة معدولة أو موجبة سالبة المحمول.ملا هادی سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ص:605 و 606

.[48] نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 88. خداوند عقل‌ها را بر حقیقت صفتش آگاه نکرد ولی با این حال آن را از معرفت واجب الهی نیز بازنداشت.

[49]. مفضل بن عمر، توحید المفضّل ص : 177د و178 فَإنْ قَالُوا أَ وَ لَیْسَ قَدْ نَصِفُهُ فَنَقُولُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ الْجَوَادُ الْکَرِیمُ قِیلَ لَهُمْ کُلُّ هَذِهِ صِفَاتُ إِقْرَارٍ وَ لَیْسَتْ صِفَاتِ إِحَاطَةٍ فَإِنَّا نَعْلَمُ أَنَّهُ حَکِیمٌ وَ لَا نَعْلَمُ بِکُنْهِ ذَلِکَ مِنْهُ وَ کَذَلِکَ‏ قَدِیرٌ وَ جَوَادٌ وَ سَائِرُ صِفَاتِه.

[50]. فَقَالُوا وَ لِمَ لَا یُدْرَکُ بِالْعَقْلِ قِیلَ لِأَنَّهُ فَوْقَ مَرْتَبَةِ الْعَقْلِ کَمَا لَا یُدْرِکُ الْبَصَرُ مَا هُوَ فَوْقَ مَرْتَبَتِه فَکَذَلِکَ یَقِفُ الْعَقْلُ عَلَى حَدِّهِ مِنْ مَعْرِفَةِ الْخَالِقِ فَلَا یَعْدُوهُ وَ لَکِنْ یَعْقِلُهُ بِعَقْلٍ أَقَرَّ أَنَّ فِیهِ نَفْساً وَ لَمْ یُعَایِنْهَا وَ لَمْ یُدْرِکْهَا بِحَاسَّةٍ مِنَ الْحَوَاس‏... نَقُولُ إِنَّ الْعَقْلَ یَعْرِفُ الْخَالِقَ مِنْ جِهَةٍ تُوجِبُ عَلَیْهِ الْإِقْرَارَ وَ لَا یَعْرِفُهُ بِمَا یُوجِبُ لَهُ الْإِحَاطَةَ بِصِفَتِهِ فَإِنْ قَالُوا فَکَیْفَ یُکَلَّفُ الْعَبْدُ الضَّعِیفُ مَعْرِفَتَهُ بِالْعَقْلِ اللَّطِیفِ وَ لَا یُحِیطُ بِهِ‏ قِیلَ لَهُمْ إِنَّمَا کُلِّفَ الْعِبَادُ مِنْ ذَلِکَ مَا فِی طَاقَتِهِمْ أَنْ یَبْلُغُوهُ وَ هُوَ أَنْ یُوقِنُوا بِهِ وَ یَقِفُوا عِنْدَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ وَ لَمْ یُکَلَّفُوا الْإِحَاطَةَ بِصِفَته. مفضل بن عمر،  توحید المفضل ص : 176 و 177؛ شگفتیهاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل)، ص63و 164.                                                                                                                                

.[51] محمد بن علی بابویه، التوحید ص: 397

[52]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص: 395

[53]. ترجمه و شرح نهج البلاغة فیض الإسلام، ج‏5، ص:917 و 918

.[54] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج‏2 ص62

[55]. بحار الأنوار ج‏79ص 139    

[56]. محمد باقر مجلسی،بحار الأنوار ج‏45  ص 46 هَوَّنَ‏ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّهِ‏.

.[57] همان، ج‏75، ص: 138 الْمُؤْمِنُ مِنْ دُعَائِهِ عَلَى ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُدْفَعَ عَنْهُ بَلَاءٌ یُرِیدُ أَنْ یُصِیبَهُ.

.[58] مسعود بن عیسى‏ورام بن أبی فراس، مجموعة ورام ج‏2 ص 117

.[59] محمد بن على ابن بابویه، ‏ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص : 193 ؛ البته در روایاتی نیز فرموده اند این مصیبتهای استحقاقی قسمتی از آن چیز هایی است که به ما می رسد و بسیاری دیگر از آن مورد بخشش الهی قرار می‌گیرد: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا یَعْفُو اللَّهُ عَنْهُ أَکْثَرُ. الکافی، ج‏2، ص: 269

[60]. ثواب الأعمال / ترجمه علی اکبر غفارى ص : 429

[61]. محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار  ج‏70، ص: 353

[62].  ایمان و کفر ( ترجمه الإیمان و الکفر بحار الأنوار)، ج‏2 ص 649

.[63] ِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالْآجَالِ وَ مَنْ یَعِیشُ‏ بِالْإِحْسَانِ‏ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَعِیشُ بِالْأَعْمَارِ. بحار الأنوار، ج‏5، ص: 140

[64]. هِلَالٍ الشَّامِیِّ مَوْلًى لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ‏ کُلَّمَا أَحْدَثَ‏ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْرِفُونَ. الکافی، ج‏2، ص: 275

[65]. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّیْلِ وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّیِّئَ أَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ‏ فِی‏ اللَّحْمِ‏. الکافی، ج‏2، ص: 272

[66]. محمد بن علی بابویه، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص: 236 ؛ در همین راستا امام صادق علیه السلام ملاک خوبی به ما می‌دهد تا در خوشی و ناخوشی، بصیرت دینی خود را از دست نداده و خدای ناکرده سرخوش  از اقبال روزگار نباشیم : إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ‏ بِنَقِمَةٍ وَ یُذَکِّرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ‏ بِنِعْمَةٍ لِیُنْسِیَهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ یَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ‏ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‏ بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی. االکافی، ج‏2، ص: 452

[67].  ترجمه آقا نجفى، ج‏2، ص: 482 با اندکی تصرف و اصلاح.

[68] محمد بن على ابن بابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص : 193

[69] . همان   ص : 193

[70]. ثواب الأعمال / ترجمه غفارى ص : 429

[71]. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج‏78، ص: 185: یَا سَلْمَانُ مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شِیعَتِنَا یُصِیبُهُ‏ وَجَعٌ‏ إِلَّا بِذَنْبٍ قَدْ سَبَقَ مِنْهُ وَ ذَلِکَ الْوَجَعُ تَطْهِیرٌ لَهُ قَالَ سَلْمَانُ فَلَیْسَ لَنَا فِی شَیْ‏ءٍ مِنْ ذَلِکَ أَجْرٌ خَلَا التَّطْهِیرَ قَالَ عَلِیٌّ ع یَا سَلْمَانُ لَکُمُ الْأَجْرُ بِالصَّبْرِ عَلَیْهِ وَ التَّضَرُّعُ إِلَى اللَّهِ وَ الدُّعَاءُ لَهُ بِهِمَا تُکْتَبُ لَکُمُ الْحَسَنَاتُ وَ تُرْفَعُ لَکُمُ الدَّرَجَاتُ فَأَمَّا الْوَجَعُ خَاصَّةً فَهُوَ تَطْهِیرٌ وَ کَفَّارَة.

[72]. محمد بن على ابن بابویه، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص194: عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ فِی الْمَرَضِ یُصِیبُ لِلصَّبِیِّ قَالَ کَفَّارَةٌ لِوَالِدَیْه‏. امیر مؤمنان علیه السّلام در باره کودکى که بیمار شده بود فرمود: بیمارى او کفّاره گناهان پدر و مادرش است.

[73]. مفضل بن عمر، توحید المفضل  ص 61 قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ‏ فَلِمَ صَارَ بَعْضُ النَّاسِ یَفْقِدُ شَیْئاً مِنْ هَذِهِ الْجَوَارِحِ فَیَنَالُهُ مِنْ ذَلِکَ مِثْلُ مَا وَصَفْتَهُ یَا مَوْلَایَ‏ قَالَ ع ذَلِکَ لِلتَّأْدِیبِ وَ الْمَوْعِظَةِ لِمَنْ یَحِلُّ ذَلِکَ بِهِ وَ لِغَیْرِهِ بِسَبَبِهِ کَمَا یُؤَدِّبُ الْمُلُوکُ النَّاسَ لِلتَّنْکِیلِ وَ الْمَوْعِظَةِ فَلَا یُنْکَرُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ بَلْ یُحْمَدُ مِنْ رَأْیِهِمْ وَ یُتَصَوَّبُ مِنْ تَدْبِیرِهِمْ ثُمَّ إِنَّ لِلَّذِینَ تَنْزِلُ بِهِمْ هَذِهِ الْبَلَایَا مِنَ الثَّوَابِ بَعْدَ الْمَوْتِ إِنْ شَکَرُوا وَ أَنَابُوا مَا یَسْتَصْغِرُونَ مَعَهُ مَا یَنَالُهُمْ مِنْهَا حَتَّى إِنَّهُمْ لَوْ خُیِّرُوا بَعْدَ الْمَوْتِ لَاخْتَارُوا أَنْ یُرَدُّوا إِلَى الْبَلَایَا لِیَزْدَادُوا مِنَ الثَّوَاب. مفضّل گفت: پس چرا بعضى از مردم این جوارح ایشان مفقود مى‏باشد و آن اختلالها که فرمودید در احوال ایشان به هم مى‏رسد؟ حضرت فرمودند که: این براى تأدیب و موعظه است براى آن کسى که مبتلا مى‏شود و غیر آن، چنانچه پادشاهان تأدیب مى‏کنند مردم را که ایشان ترک اعمال قبیحه بکنند و دیگران نیز از احوال ایشان پند گیرند، و مردم این را از ایشان مى‏پسندند و انکار بر ایشان نمى‏کنند و در این باب تصویب رأى ایشان مى‏نمایند. و باز حق تعالى این گروه را که به این بلاها مبتلا گردانیده اگر صبر کنند و به سوى خدا انابت نمایند بعد از مرگ آن قدر ثواب کرامت فرماید که در جنب آن ثواب‏ها بسیار سهل و حقیر مى‏شمارند این بلاها را حتى آن که اگر ایشان را بعد از مرگ مردد گردانند میان آن که به دنیا برگردند، صحیح باشند یا مبتلا، هر آینه اختیار بلا را خواهند کرد براى آن که مثوبات ایشان مضاعف گردد. توحید مفضل / ترجمه علامه مجلسى  ص : 73

.[74] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج‏2 ص 255

[75]. ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 354

[76]. همان  ج‏2ص 264: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ کَثِیرٍ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِی أَ مَا تَدْخُلُ السُّوقَ أَ مَا تَرَى الْفَاکِهَةَ تُبَاعُ وَ الشَّیْ‏ءَ مِمَّا تَشْتَهِیهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ أَمَا إِنَّ لَکَ بِکُلِ‏ مَا تَرَاهُ‏ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى شِرَائِهِ حَسَنَةً. از همین نمونه است روایاتی که بعضی از مرگ ها را شهادت مداند مثل مرگ در غربت و دریا و زلزله و طاعون و ... به نمونه ای اشاره می‌شود: ِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ فِی حَدِیثٍ: الطَّعْنُ‏ شَهَادَةٌ وَ الطَّاعُونُ‏ شَهَادَةٌ وَ الْغَرَقُ‏ شَهَادَةٌ وَ الْحَرَقُ‏ شَهَادَةٌ وَ النُّفَسَاءُ شَهَادَةٌ فَالْجَمِیعُ‏ شَهَادَة . حسین بن محمد تقى‏نورى،  مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج‏2 ص163

.[77] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج‏2 264

[78]. ترجمه مصطفوى، ج‏3، ص: 364 با اندکی تصرف.

‏.[79] احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏1 ص   207    در ادامه‌ی این روایت جناب طبرسی اینگونه آورده اند که : قِیلَ فَحُدِّثَ الْجَاحِظُ بِهَذَا الْحَدِیثِ فَقَالَ هُوَ جِمَاعُ الْکَلَامِ الَّذِی دَوَّنَهُ النَّاسُ فِی کُتُبِهِمْ وَ تحاوره [تَحَاوَرُوهُ‏] بَیْنَهُمْ- قِیلَ ثُمَّ سَمِعَ أَبُو عَلِیٍّ الْجُبَّائِیُ‏ بِذَلِکَ فَقَالَ صَدَقَ الْجَاحِظُ هَذَا مَا لَا یَحْتَمِلُهُ الزِّیَادَةُ وَ النُّقْصَان‏. گویند: جاحظ [که خود یکى از دانشمندان متعصّب أهل سنّت است‏] چون این کلام را از أمیر المؤمنین علیه السّلام در نوشته‏اى دید گفت: این سخن حاوى تمام مطالبى است که تاکنون از معارف نوشته‏اند و میان خود گفتگو مى‏کنند. و نیز نقل است که چون این سخن جاحظ به گوش أبو على جبّائى [که از سران معتزله است‏] رسید آن را تصدیق نموده و گفت: در این کلام هیچ گونه احتمال زیاده و نقصانى نیست.

[80]. الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏1 ص450 و 451

[81]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)  خطبه 192 ص : 286 و 287

[82]. ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام) ج‏4 ص : 780

[83]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) خطبه 192 ص 294

[84]. ترجمه و شرح نهج البلاغة (فیض الإسلام)    ج‏4  ص  797  ؛ از همین نمونه است این فرمایش حضرت درخطبه‌ی 143 : إِنَّ اللَّهَ یَبْتَلِی عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّیِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ‏ وَ حَبْسِ الْبَرَکَاتِ‏ وَ إِغْلَاقِ خَزَائِنِ الْخَیْرَاتِ‏ لِیَتُوبَ تَائِبٌ‏ وَ یُقْلِعَ مُقْلِعٌ‏ وَ یَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ وَ یَزْدَجِرَ مُزْدَجِر . یعنی : خداوند بندگانش را به وقت اعمال بدشان به کمبود میوه‏ها، و باز داشتن برکات، و بستن در خیرات آزمایش مى‏کند، تا توبه کننده توبه کند، و گناهکار دل از گناه قطع نماید، و پند گیرنده پند گیرد، و خوددارى کننده از گناه خوددارى کند.

[85]. همان.

.[86] أصول الکافی / ترجمه مصطفوى    ج‏3  ص  354.

[87]. حسین بن سعید کوفى اهوازى، المؤمن ص22 1 باب شدة ابتلاء االمؤمن: إِنَّ الرَّبَّ لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤْمِنَ فَمَا یَمُرُّ بِهِ أَرْبَعُونَ صَبَاحاً إِلَّا تَعَاهَدَهُ إِمَّا بِمَرَضٍ فِی جَسَدِهِ وَ إِمَّا بِمُصِیبَةٍ فِی أَهْلِهِ وَ مَالِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ اللَّهُ عَلَیْه‏.

[88]. محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار ج‏78 ص  198  

. [89]محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج‏2  ص  252

[90]. أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ج‏3ص 351

[91]. توحید المفضل، ص: 170

[92]. شگفتیهاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل) ص 156

[93]. حسن بن محمد دیلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)    ج‏1    154   

[94]. محمد بن حسن حر عاملى ‏،  وسائل الشیعة ج‏5 ص 82

.[95] محمد بن علی بابویه، علل الشرائع، ج‏2، ص: 429 و 430

[96]. علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى    ج‏2    383    

[97]. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج‏1 ص 441    

[98]. أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ج‏2 ص 327 همچنین: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ سَبَقْتَ وُلْدَ آدَمَ قَالَ إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِرَبِّی إِنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ‏ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏ فَکُنْتُ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ. همان، ج‏2 ص 12 ؛ همچنین در این مورد روایتی نیز از کتاب احتجاج  نقل شده است که مقامات انبیاء و علت انتخاب شان را به شایستگی آنان در عالم ذرّ و طاعتی را که در آنجا از خود نشان داده اند مطرح نموده است در این روایت زندیقی از امام صادق ع سؤلاتی می پرسد و امام به آنها جواب می‌دهد در یک فراز اینگونه آمده : قَالَ[الزندیق] فَمَا بَالُ وُلْدِ آدَمَ فِیهِمْ شَرِیفٌ وَ وَضِیعٌ؟ قَالَ[امام صادق] الشَّرِیفُ الْمُطِیعُ وَ الْوَضِیعُ الْعَاصِی قَالَ أَ لَیْسَ فِیهِمْ فَاضِلٌ وَ مَفْضُولٌ؟ قَالَ إِنَّمَا یَتَفَاضَلُونَ بِالتَّقْوَى قَالَ فَتَقُولُ إِنَّ وُلْدَ آدَمَ کُلَّهُمْ سَوَاءٌ فِی الْأَصْلِ لَا یَتَفَاضَلُونَ إِلَّا بِالتَّقْوَى قَالَ نَعَمْ إِنِّی وَجَدْتُ أَصْلَ الْخَلْقِ التُّرَابَ وَ الْأَبَ آدَمَ وَ الْأُمَّ حَوَّاءَ خَلَقَهُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَ هُمْ عَبِیدُهُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ أُنَاساً طَهَّرَ مِیلَادَهُمْ وَ طَیَّبَ أَبْدَانَهُمْ وَ حَفِظَهُمْ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ أَخْرَجَ مِنْهُمُ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ فَهُمْ أَزْکَى فُرُوعِ آدَمَ فَعَلَ ذَلِکَ لِأَمْرٍ اسْتَحَقُّوهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ عَلِمَ اللَّهُ مِنْهُمْ حِینَ ذَرَأَهُمْ أَنَّهُمْ یُطِیعُونَهُ وَ یَعْبُدُونَهُ وَ لَا یُشْرِکُونَ بِهِ شَیْئاً فَهَؤُلَاءِ بِالطَّاعَةِ نَالُوا مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَةَ وَ الْمَنْزِلَةَ الرَّفِیعَةَ عِنْدَه‏ الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص: 340 ؛ فرازهای اول دعای ندبه نیز این مسأله را به خوبی تبیین نموده است : ً اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ إِذَا اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ الَّذِی لَا زَوَالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلَالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلَائِکَتَکَ وَ أَکْرَمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرَائِعَ [الذَّرِیعَةَ] إِلَیْکَ وَ الْوَسِیلَةَ إِلَى رِضْوَانِک‏.سید بن طاووس،  إقبال الأعمال، ج‏1، ص: 295

 

.[99] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی ج‏6 ص 16

[100] . آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الأنوار) ج4 ص 322

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی