برخی از اعتقادات ما جز یقینیاتِ غیر قابل زوال از وجود ماست و هرگز آمادهی پذیرش مقابل آن نیستیم، لکن با این حال آمادهی پذیرش لوازم و نتایج آن نیز نمیباشیم.
تقریباً همهی معتقدان به ادیان الهی به زندگی پس از مرگ و قیامت اعتقاد دارند و به نوعی دنیا را مزرعهی آخرت میدانند. پایبندی به این اعتقاد، لوازم و نتایجی را در بر دارد؛ چرا که هر زارعِ مدبّری میداند که برای بدست آوردن محصول خوب و مورد نظر خود، باید کشتزارِ با شرایط خاص و خوبی را فراهم کند و هر چیزی را نباید در کشتزار و مزرعه کاشت و نباید زیباییِ برخی گیاهان و درختان و میوجات او را وادار به کشتِ این گیاهان در مزرعهی گندم و برنج کند؛ چرا که در غیر این صورت محصولِ آن مزرعه، چیزی غیر از گندم و برنج خواهد بود و یا محصولش، کیفیت خوبی نخواهد داشت.
ما نیز؛ بنابر اعتقاد خود، در مزرعهی دنیا باید به کشتِ آن چیزی بپردازیم که در آخرت بدان محصول احتیاج داریم و لذا مجاز به انجام و ترک هر کاری نخواهیم بود؛ زیرا همین افعال ما، کشتهای دنیویای میباشند که در آخرت میهمان محصول آن هستیم. بنابراین نمیتوانیم مثلاً پای در هر مجلس و محفلی بگذاریم و هر شادی و تفریحیای را بر خود جایز دانسته و جملات و تعابیرِ عامیانهای چون«انسان به شادی نیاز دارد» و ... را مَحمِلی برای اعمال و رفتار و تصمیمات خود قرار دهیم.
اینکه امروز به بهانههای مختلف وجوب شرکت در حج را زیر سؤال میبرند، نیز از مصادیق بی اعتقادی و یا عدم پای بندی به لوازم و نتایج اعتقادات است. از چنین افرادی باید پرسید که آیا «الله اکبر» و «لا اله الاّ الله» را قبول دارید که سخن از بزرگی و وحدانیّت خدای یگانه است و آیا در نماز خود توجه به ذکر «سبحان الله» دارید و میدانید که این جمله به معنای پاک و منزّه دانستن همان خدای یگانه از تمام بدیها و نقصها و کاستیها است. پس باید بپذیریم که اگر چنین خدایی میگوید حج واجب است[1]، ما دیگر حق اظهار نظر در مقابل دستورات او را نداریم؛ چرا که طبق اعتقاد ما او خدایی است که از هر بدی و کوتاهی و نقص، مبرّا است و دستورات او که ریشه در خیر خواهی و علمِ کامل و بی نقص او دارد، و لذا بی شک این عمل را باید بدون چون و چرا جامهی عمل پوشاند.
لازم است توجه شود که انسان از دو جنبه جسمانی و روحانی تشکیل شده است و هر یک از این دو بُعد او نیاز به چیزهایی دارد. نیازمندیهای بعد جسمانی را غریزهی حیوانی و انسانی و علم طب بیان میدارد، ولی نیازمندیهای روحانی انسان را تا حدودی فطرت و بخش عظیمی را نیز خداوند از طریق پیامبران الهی برای انسان بیان میکند. و وقتی خداوند متعال ما را به وجوب و لزوم یک عملی مثل حج امر میکند، معلوم است این عمل نتایجی دارد که برای بعد روحانی ما، کسب آن لازم است. این است که در حدیثی از پیامبر مکرّم اسلام (صلی الله علیه و آله) میخوانیم که شخصی به حضرت عرض کرد: من به قصد حج از شهر خارج شدم، ولی به آن موفق نشدم، لیکن من مردی ثروتمندم. اکنون بفرمایید با ثروتم چه کنم تا به پاداشی مانند پاداش حجگزاران نایل آیم؟ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به کوه ابو قبیس بنگر. اگر به اندازه این کوه طلای سرخ داشته باشی و آن را در راه خدا انفاق کنی هرگز به پاداش حجگزاران، دست نخواهی یافت.[2]
از طرف دیگر، باید دانست که شرکت در حج که عملی واجب است، منافاتی با کمک به فقرا و مساکین که در برخی موارد مستحب است، ندارد، و نباید این عمل واجب را به خاطر عملی مستحب ترک کرد و در بسیاری از موارد قابل جمعاند و میشود هم به حج رفت و هم کمک به دیگران کرد. در موارد وجوب انفاق نیز؛ مثل موردی که انسان، افراد تحت تکفلی را دارد که مخارج و نفقهی آنان بر عهدهی اوست(مثل فرزند و زن و پدر و مادرو...) و آنها نیز مثلا مریضاند و محتاج، در این موارد اولویت با کمک به افراد تحت تکفل اوست.